
فصل پنجم سریال کارآگاه حقیقی برای پخش از شبکۀ HBO در حال آمادهسازی است و این داستان اینبار به شهر نیویورک میرود. جزئیات بیشتر دربارۀ فصل جدید سریال True Detective را در سایت اهل سینما بخوانید.
توجه! قسمتهایی از متن که عدد هستند، در داخل کروشه یا قلاب [ ] قرار دارند و با رنگ آبی مشخص شدهاند پانویس دارند. با کلیک روی این اعداد به بخش پانویس میروید.
ژیل دلوز [1] (1925-1995) یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان قرن بیستم است و آثار او در زمینههای مختلفی از جمله متافیزیک، سیاست، ادبیات و هنر اهمیت دارد. آنچه دلوز را در فضای مطالعات سینمایی متمایز میکند، نگاه فلسفی او به ماهیت تصویر و حرکت در سینماست. برخلاف بسیاری از نظریهپردازان فیلم که عمدتاً از دیدگاههای روانکاوی (همچون لاکان [2]) یا مطالعات ایدئولوژیک (همچون لوئی آلتوسر [3]) به سینما مینگریستند، دلوز سینما را بهعنوان نظام فکری مستقل بررسی میکرد؛ نظامی که در آن تصاویر و صداها نه صرفاً بازنمایی واقعیت بلکه ابزارهایی برای خلق مفاهیم جدید هستند.
دلوز در دو اثر مهم خود «سینما ۱: تصویر ـ حرکت [4]» و «سینما ۲: تصویر ـ زمان [5]» نظریهای نوین را دربارۀ تحول سینما مطرح میکند. از نظر دلوز سینمای کلاسیک عمدتاً بر تصویر ـ حرکت استوار بود؛ یعنی روایت سینمایی این نوع فیلمها مبتنیبر تداوم زمانی، علیت و کنش شخصیتهاست. در سینمای مدرن این ساختار دچار تحول شده و جای خود را به تصویر ـ زمان داده است؛ روایتهای خطی در سینمای امروز از بین رفته و فیلمها بیشتر روی تجربۀ مستقیم زمان و تأمل فلسفی تأکید دارند.
اهمیت نظریات دلوز در سینما نه فقط در تحلیل تاریخ سینما بلکه در ارائه رویکردی تازه برای درک هنر فیلم نهفته است. او سینما را نه فقط رسانهای برای قصهگویی، بلکه بهعنوان شکلی از تفکر میبیند که مفاهیم جدیدی را پدید میآورد. از این منظر سینما همانند فلسفه ابزاری برای کشف و درک پیچیدگیهای جهان است.
این مقاله به بررسی آرای دلوز دربارۀ سینما، تمایز میان تصویر ـ حرکت و تصویر ـ زمان و تأثیرهای آن بر سینمای معاصر میپردازد.
نویسنده
دلوز در دو کتاب مهم خود با نامهای «سینما ۱: تصویر ـ حرکت» و «سینما ۲: تصویر ـ زمان» نظریهای منحصربهفرد دربارۀ سینما ارائه میدهد که بر مبنای فلسفۀ «هانری برگسون [6]» شکل گرفته است. او سینما را نه صرفاً بهعنوان یک رسانۀ روایی بلکه بهعنوان یک نظام فکری مستقل میبیند که قادر است مفاهیم جدیدی را ایجاد کند.
در کتاب «سینما ۱: تصویر ـ حرکت» دلوز دربارۀ مفهوم «تصویر ـ حرکت» صحبت میکند که برگرفته از نظریۀ حرکت در فلسفۀ برگسون است. او اعتقاد دارد سینمای کلاسیک، خصوصاً سینمای هالیوود تا دوران نئورئالیسم، بر اساس منطق علت و معلولی و تداوم زمانی شکل شده است. در این نوع سینما:
ـ حرکت در فیلم تابعی از کنش و واکنش شخصیتهاست.
ـ روایت فیلم نظم خطی دارد و منطق روایی بر روابط علّی استوار است.
ـ تصویرها پیوستگی دارند و به کمک تدوین به یکدیگر متصل میشوند تا حس تداوم و منطق داستانی را حفظ کنند.
دلوز بر این اساس، تصاویر سینمایی را به چند دستۀ اصلی تقسیم میکند:
1. تصویر ادراکی (Perception-Image): تصویری که نشاندهندۀ درک شخصیتها از جهان پیرامون است.
2. تصویر کنشی (Action-Image): نوعی از تصویر که حرکت و تصمیمگیری شخصیت را نشان میدهد.
3. تصویر عاطفی (Affect-Image): تصویری که به حالات احساسی و درونی شخصیتها تمرکز دارد.
دلوز در این کتاب به تحلیل آثار کارگردانان مهمی چون آیزنشتاین [7]، هیچکاک [8] و فورد [9] میپردازد تا نشان دهد چگونه این مفاهیم در عمل در سینمای کلاسیک بهکار گرفته شدهاند.
نمایی از کتاب سینما ۱: تصویر ـ حرکت نوشتۀ «ژیل دلوز»
در کتاب «سینما ۲: تصویر ـ زمان» دلوز به این نتیجه میرسد پس از جنگ جهانی دوم تغییرات اجتماعی و فلسفی منجر به تحول در سینما شده است. او این تحول را گذار از تصویر ـ حرکت به تصویر ـ زمان مینامد. در سینمای مدرن، مخصوصاً در آثار کارگردانانی همچون میکلآنجلو آنتونیونی [10]، روبر برسون [11]، آندری تارکوفسکی [12] و ژان ـ لوک گدار [13] روایتهای علت و معلولی جای خود را به تجربۀ مستقیم و تأملی از زمان دادهاند. ویژگیهای این سینما شامل موارد پایین است:
1. گسست در تدوین و روایت: سینمای مدرن دیگر به تدوینهای کلاسیک وابسته نیست و روایتهای غیرخطی و گسسته را میپذیرد.
2. تمرکز بر زمان بهجای حرکت: در این سینما زمان نه از طریق حرکت بلکه از طریق تغییرات درون تصویر (مثلاً نماهای طولانی) احساس میشود.
3. عدم قطعیت در کنش شخصیتها: قهرمانان قاطع و عملگرا نیستند؛ بلکه بیشتر تردید و سردرگمی دارند.
دلوز معتقد است این تحول باعث شده سینما از یک رسانۀ روایی صرف به ابزار فلسفی برای درک و تجربۀ زمان تبدیل شود.
نمایی از کتاب سینما ۲: تصویر ـ زمان
ایدههای دلوز تأثیر گستردهای بر مطالعات سینمایی و حتی بر فیلمسازان گذاشته است. بسیاری از فیلمهای معاصر، بهخصوص در سینمای هنری و تجربی، بر اساس نظریۀ تصویر ـ زمان ساخته شدهاند. کارگردانانی همچون تارکوفسکی، دیوید لینچ [14] و اپیچاتپونگ ویراستاکول [15] نمونههای برجستهای از این سبک سینمایی هستند.
در ادامۀ این مقاله به بررسی مصداقهای این نظریه در فیلمهای مختلف خواهیم پرداخت.
دلوز به تحول سینما از تصویر ـ حرکت به تصویر ـ زمان در سینمای پس از جنگ جهانی دوم توجه ویژهای دارد. او معتقد است فیلمسازانی همچون آندری تارکوفسکی، روبر برسون، ژان-لوک گدار، میکل آنجلو آنتونیونی و یاسوجیرو اوزو [16] ساختارهای روایی سنتی را کنار گذاشته و به شیوههای جدیدی از نمایش زمان روی آوردهاند. در این بخش به برخی از نمونههای سینمایی مهم که در چهارچوب نظریۀ دلوز قرار میگیرند اشاره میکنیم.
یکی از برجستهترین نمونههای تصویر ـ زمان در آثار آندری تارکوفسکی دیده میشود. دلوز معتقد است سینمای تارکوفسکی فراتر از روایتهای خطی است و زمان را بهعنوان عنصر مستقل در ساختار فیلمهایش بهنمایش میگذارد.
نمونه 1: فیلم نوستالژیا Nostalgia (۱۹۸۳) [17]
در این فیلم، تارکوفسکی از نماهای طولانی، سکون بصری و تأملات درونی شخصیتها استفاده میکند تا جریان زمان را بهصورت مستقیم نمایش دهد. زمان در نوستالژیا صرفاً تابع حرکت یا پیشروی داستان نیست، بلکه خود به تجربۀ زیباشناختی تبدیل میشود.
نمایی از فیلم نوستالژیا Nostalgia
نمونه 2: فیلم آینه Mirror (۱۹۷۵) [18]
فیلم آینه نمونهای درخشان از سینمای دلوزی است. این فیلم روایت گسسته و غیرخطی دارد و تصاویر فیلم بهگونهای است که درک زمان را به چالش میکشند. فیلم ساختاری رؤیاگونه دارد که در آن خاطرات، تخیل و واقعیت به یکدیگر آمیختهاند و تماشاگر بدون وابستگی به روایت علی و معلولی بهطور مستقیم زمان را تجربه میکند.
نمایی از فیلم آینه Mirror
دلوز به سینمای موج نو، بهویژه آثار ژان-لوک گدار بهعنوان نمونهای از گسست در تصویر ـ حرکت اشاره میکند. گدار ساختارهای سینمای کلاسیک را در هم میشکند و روایتهای پراکنده، دیالوگهای غیرخطی و تدوینهای نامتعارف را جایگزین آن میکند.
نمونه 1: فیلم ازنفسافتاده Breathless [19] (۱۹۶۰)
این فیلم که یکی از آثار کلیدی موج نوی فرانسه است، از تدوین پرشی (Jump Cut) برای ایجاد گسستهای ناگهانی در روایت استفاده میکند. در این سبک رابطۀ علت و معلولی میان نماها تضعیف شده و جریان داستانی دیگر از قواعد کلاسیک پیروی نمیکند.
پوستر فیلم ازنفسافتاده
نمونه 2: فیلم آلفاویل: ماجرایی عجیب از لمی کاوشن Alphaville: A Strange Adventure of Lemmy Caution [20] (۱۹۶۵)
در فیلم علمی-تخیلی آلفاویل از ترکیب ژانرهای مختلف، دیالوگهای فلسفی و نداشتن انسجام روایی برای ایجاد فضای سینمایی منحصربهفرد استفاده میکند. این فیلم نمونهای از تصویر ـ زمان است؛ جایی که تدوین و روایت خطی جای خود را به ساختاری تجربی و شاعرانه میدهند.
نمایی از فیلم آلفاویل (۱۹۶۵)
آنتونیونی در آثار خود، بهویژه در دهۀ ۱۹۶۰، نشان میدهد چگونه زمان میتواند در سکون و بیعملی شخصیتها آشکار شود. دلوز معتقد است آنتونیونی قهرمانانی را بهتصویر میکشد که دیگر کنشمند نیستند؛ بلکه درگیر شک و تأملاند.
نمونه 1: فیلم ماجرا The Adventure [21] (۱۹۶۰)
در فیلم ماجرا زنی در جزیرهای ناپدید میشود؛ اما روایت بهجای تمرکز بر یافتن او بر سردرگمی شخصیتهای دیگر و تجربۀ زمان در غیاب او متمرکز است. فیلم بیش از آنکه کنش را به تصویر بکشد، احساس گذر زمان را برجسته میکند. اصغر فرهادی با اقتباس از فیلم ماجرا «درباره الی» را ساخته است.
نمایی از فیلم ماجرا (۱۹۶۰)
نمونه 2: فیلم شب [22] (۱۹۶۱)
در فیلم شب احساس بیگانگی و رخوت شخصیتها از طریق نماهای طولانی، فقدان دیالوگهای توضیحی و ریتم کند روایت تقویت میشود. این فیلم نمونهای عالی از سینمایی است که در آن تصویر ـ زمان جایگزین تصویر ـ حرکت شده است.
نمایی از فیلم شب (۱۹۶۱)
یاسوجیرو اوزو یکی از کارگردانانی است که دلوز او را بهعنوان نمونهای از تصویر ـ زمان معرفی میکند. سینمای اوزو دارای روایتی آرام، سکون بصری و استفادۀ مکرر از «نماهای خالی» است که باعث میشود مخاطب بهطور مستقیم زمان را تجربه کند.
نمونه: فیلم داستان توکیو Tokyo Story [23] (۱۹۵۳)
فیلم داستان توکیو دربارۀ سفر زوج سالخوردهای به توکیو است، اما روایت بیش از آنکه بر رخدادهای خاصی تمرکز کند، بر لحظات سکون، تأمل و جزئیات روزمرۀ زندگی استوار است. اوزو با استفاده از قابهای ثابت و نماهای طولانی احساس زمان را در سادگی زندگی روزمره به تصویر میکشد.
نمایی از فیلم داستان توکیو
نظریۀ دلوز دربارۀ تصویر ـ حرکت و تصویر ـ زمان فقط به تحلیل سینمای کلاسیک و مدرن محدود نمیشود، بلکه تأثیر عمیقی روی سینمای معاصر و فیلمسازان آوانگارد امروزی داشته است. او با طرح این ایده که سینما میتواند فراتر از روایت خطی و بازنمایی صرف حرکت کند، راه را برای سینمایی باز کرد که تجربۀ زمان، تفکر فلسفی و درک متفاوت از واقعیت را محور خود قرار میدهد.
فیلمسازان تجربی معاصر، بهویژه در سینمای هنری و جشنوارهای، از مفاهیم دلوزی برای خلق تجربههایی نوین از زمان و روایت استفاده میکنند. برای مثال، فیلمسازانی مانند بیلا تار [24] و لئوس کاراکس [25] در آثار خود ریتمهای کند، سکون بصری و استفادۀ مینیمالیستی از داستان را بهکار میبرند تا مخاطب را به تجربهای شهودی از زمان دعوت کنند.
نمونه 1: فیلم اسب تورین The Turin Horse [26] (۲۰۱۱) اثر بیلا تار
فیلم اسب تورین با استفاده از نماهای بلند، سکون مطلق و ریتم بسیار آهسته نمونهای از سینمایی است که در آن تصویر ـ زمان بر ساختار روایی سنتی غلبه دارد. فیلم بهجای آنکه داستانی مشخص را روایت کند، تجربۀ حسی و فلسفی از گذر زمان را ارائه میدهد.
پوستر فیلم اسب تورین
نمونه 2: فیلم پولا ایکس Pola X (۱۹۹۹) اثر لئوس کاراکس
فیلم پولا ایکس ترکیبی از سینمای شاعرانه و ساختار غیرخطی را ارائه میدهد که در آن زمان بهشکلی انعطافپذیر و سیال تجربه میشود. در این فیلم احساسات و تصاویر جایگزین منطق کلاسیک علی و معلولی میشوند.
نمایی از فیلم پولا ایکس Pola X
حتی در سینمای جریان اصلی نیز ردپای نظریات دلوز را میتوان یافت. کارگردانانی چون کریستوفر نولان [27]، دیوید لینچ و ترنس مالیک [28] در آثار خود با ساختارهای زمانی، درهمتنیدگی روایت و تجربۀ حسی بازی میکنند.
نمونه 1: فیلم درخت زندگی The Tree of Life (۲۰۱۱) اثر ترنس مالیک
فیلم درخت زندگی با ساختاری غیرخطی، تصاویری شاعرانه و پرهیز از روایت کلاسیک نمونهای از تصویر ـ زمان در سینمای معاصر است. در این فیلم لحظات زندگی یک خانواده در کنار تصاویری از کیهان و طبیعت قرار میگیرند که نشاندهندۀ نوعی سینمای تأملی و تجربی است.
پوستر فیلم درخت زندگی
نمونه 2: فیلم جاده مالهالند Mulholland Drive (2001) اثر دیوید لینچ
در فیلم جاده مالهند توالی زمانی از هم میپاشد و مرز بین واقعیت و رؤیا مخدوش میشود. این رویکرد لینچ به سینما شباهت بسیاری به مفاهیم دلوزی دارد؛ جایی که تصاویر و زمان بهجای تبعیت از منطق علت و معلولی بر اساس تداعیهای ذهنی و احساسی جریان پیدا میکنند.
نمایی از فیلم جاده مالهالند
نمونه 3: فیلم تلقین Inception (2010) اثر کریستوفر نولان
نولان، گرچه در چهارچوب سینمای تجاری فعالیت میکند، به شکلی خلاقانه با مفهوم زمان بازی میکند. در فیلم تلقین او زمان را در لایههای مختلف رؤیا دستکاری میکند، رویکردی که یادآور تحلیلهای دلوز از پیچیدگی زمان در سینماست. این دستکاری زمان در آثار نولان فقط به تلقین محدود نمیشود؛ در فیلمهایی همچون «میانستارهای [29]» و «تنت [30]» نیز او به شکلی پیچیدهتر مفاهیم نسبیت زمان و علیت معکوس را به تصویر میکشد و بدین ترتیب مرز بین سینمای تجاری و مفاهیم فلسفی پیشرفته را در هم میشکند.
بازیگران فیلم تلقین به کارگردانی کریستوفر نولان
نظریات دلوز در عصر دیجیتال و رسانههای نوین همچنان تأثیرگذار است. با پیشرفت فناوریهای تعاملی، سینما دیگر محدود به روایتهای خطی و ثابت نیست. بازیهای ویدیویی، واقعیت مجازی و سینمای تعاملی شکل جدیدی از تصویر ـ زمان ارائه میدهند که در آن مخاطب بهجای دنبال کردن روایت ازپیشتعیینشده، تجربۀ شخصی خود را از زمان و تصویر خلق میکند.
این رسانههای جدید با ایجاد فضاهای تعاملی و چندلایه مفاهیم دلوزی مانند «زمان غیرخطی» و تصاویر ـ حرکت چندگانه را به شکلی عملی بهنمایش میگذارند و مرزهای سنتی میان مخاطب، اثر هنری و خالق اثر را در هم میشکنند.
در دنیای واقعیت مجازی، مخاطب از محدودیتهای روایت خطی رها میشود و در فضایی باز و غیرمتمرکز حرکت میکند. این تجربۀ تعاملی تجسم عملی مفهوم رهاسازی زمان در فلسفۀ دلوز است. مخاطب بهجای پیروی از مسیری ازپیشتعیینشده، آزادانه در فضا و زمان حرکت میکند و روایت شخصی خود را میسازد. این شکل جدید از تعامل با تصویر ـ زمان مرزهای سنتی بین خالق، اثر و مخاطب را در هم میشکند و تجربهای نزدیک به درک دلوزی از زمان و حرکت را فراهم میآورد.
دلوز سینما را فقط هنر روایی نمیدانست؛ بلکه آن را ماشین اندیشه میدید که فرمهای جدیدی از درک و تجربه را خلق میکند. این نگاه تأثیر عمیقی بر سینمای مدرن و معاصر گذاشته و باعث شده است فیلمسازان، از تارکوفسکی گرفته تا لینچ و از بیلا تار گرفته تا نولان، از آن الهام بگیرند. امروزه با پیشرفت فناوریهای تصویری، نظریات دلوز دربارۀ تصویر ـ زمان همچنان بهعنوان یکی از کلیدیترین رویکردهای فلسفی به سینما باقی مانده است.
در نهایت تأثیر دلوز فقط در تحلیل سینمای گذشته و حال خلاصه نمیشود، بلکه آیندۀ سینما با ترکیب روایتهای غیرداستانی، تجربههای تعاملی و اشکال جدید زمان در تصویر همچنان تحت نفوذ اندیشههای او باقی خواهد ماند.
دلوز با نظریۀ خود دربارۀ تصویر ـ حرکت و تصویر ـ زمان راهی جدید برای درک سینما گشود. او نشان داد سینما فقط ابزار داستانگویی نیست؛ بلکه میتواند مفاهیمی را به شیوهای منحصربهفرد بیافریند. فیلمسازانی مانند تارکوفسکی، گدار، آنتونیونی و اوزو نمونههایی از این تحول را ساختهاند و امروزه بسیاری از سینماگران معاصر همچنان از این رویکرد برای ایجاد تجربههایی نوین از زمان و روایت استفاده میکنند.
در نهایت، اهمیت نظریۀ دلوز در این است که او سینما را نه صرفاً بهعنوان بازنمایی جهان بلکه بهعنوان راهی برای تجربه و خلق اندیشه معرفی میکند؛ دیدگاهی که همچنان در سینمای تجربی و آوانگارد امروزی حضوری پررنگ دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویسها:
[1]. Gilles Deleuze
[2]. Jacques Lacan: ژاک لاکان (1901-1981) روانکاو و فیلسوف فرانسوی برجسته بود که تأثیر عمیقی بر روانکاوی، فلسفه و نظریۀ ادبی گذاشت. او با بازخوانی آثار فروید و ترکیب آن با زبانشناسی ساختارگرا و فلسفه نظریههای نوآورانهای دربارۀ ناخودآگاه، سوژه و زبان ارائه داد که همچنان در حوزههای مختلف علوم انسانی مورد بحث و بررسی قرار میگیرند.
[3]. Louis Althusser: لوئی آلتوسر (1918-1990) فیلسوف مارکسیست فرانسوی است که در دهۀ 1960 به شهرت جهانی رسید. او تلاش کرد مارکسیسم و ساختارگرایی را با هم تلفیق کند و نظریههای نوآورانهای دربارۀ ایدئولوژی و ساختارهای اجتماعی ارائه داد که تأثیر عمیقی روی فلسفه و نظریه ادبی گذاشت.
[4]. کتاب «سینما 1» این کتاب جلد اول از مجموعۀ دو جلدی ژیل دلوز، فیلسوف سرشناس فرانسوی، است که به واکاوی مفاهیمی همچون تصویر متحرک و حرکت بهعنوان جوهرۀ سینما میپردازد.
[5]. کتاب «سینما 2» دومین جلد از مجموعۀ دو جلدی دلوز دربارۀ سینماست که به بررسی مفهوم زمان در سینمای پس از جنگ جهانی دوم میپردازد. دلوز در این اثر با استفاده از فلسفه «هانری برگسون» تحلیلی از نحوۀ برخورد سینما با زمان، حافظه، اندیشه و گفتار ارائه میدهد.
[6]. Henri Bergson: هانری برگسون (1859-1941) فیلسوف فرانسوی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1927 بود که بهخاطر نظریههایش در مورد زمان، آگاهی و زندگی شناخته میشود. او با تأکید بر تجربۀ مستقیم و شهودی از زمان، مفهوم «مدت» را معرفی کرد و نقدی بر فلسفههای مکانیکی و تحلیلی ارائه داد که تأثیر بسیاری بر فلسفه معاصر و علوم انسانی داشت.
[7]. Sergei Eisenstein: سرگئی آیزنشتاین (1898-1948) کارگردان و نظریهپرداز پیشگام سینمای شوروی بود که بهخاطر تکنیکهای نوآورانه تدوین و نظریه مونتاژ شناخته میشود. فیلمهای مشهور او نهتنها تأثیر عمیقی بر سینمای جهان گذاشتند، بلکه بهعنوان نمونههای برجستۀ سینمای پروپاگاندا و هنر انقلابی شناخته میشوند.
[8]. Alfred Hitchcock: آلفرد جوزف هیچکاک (۱۳ اوت ۱۸۹۹ – ۲۹ آوریل ۱۹۸۰) کارگردان و تهیهکننده انگلیسی بود که بهعنوان «استاد تعلیق» شناخته میشود. او در طول ششدهه فعالیت حرفهای خود بیش از ۵۰ فیلم بلند ساخت که بسیاری از آنها امروزه نیز مورد مطالعه و تماشا قرار میگیرند.
[9]. John Ford: جان فورد (۱ فوریه ۱۸۹۴ – ۳۱ اوت ۱۹۷۳) کارگردان برجسته آمریکایی و یکی از تأثیرگذارترین فیلمسازان دوران طلایی هالیوود بود.
[10]. Michelangelo Antonioni: میکلآنجلو آنتونیونی (1912-2007) کارگردان ایتالیایی بود که بهخاطر سهگانۀ ماجرا، شب و کسوف شناخته میشود. فیلمهای او بهعنوان «آثار پیچیده و مرموز» توصیف شدهاند و داستانهای مبهم، ترکیببندی بصری چشمگیر و تمرکز بر مناظر مدرن دارند.
[11]. Robert Bresson: روبر برسون (1901-1999) کارگردان برجسته فرانسوی بود که بهدلیل سبک مینیمالیستی و نگاه فلسفی به سینما شناخته میشود. او با استفاده از بازیگران غیرحرفهای، حذف احساسات اغراقشده و تأکید بر روایتهای ساده اما عمیق آثاری ماندگاری خلق کرد که تأثیر بسیاری بر سینمای هنری جهان گذاشت.
[12]. Andrei Tarkovsky: آندری تارکوفسکی (1932-1986) کارگردان روسی بود که فقط 7 فیلم بلند در کارنامۀ کاریاش دارد، اما یکی از استادان سینما به شمار میآید. سه فیلم او با نامهای آینه، آندره روبلف و استاکر در لیست 30 فیلم برتر تاریخ سینما قرار دارند.
[13]. Jean-Luc Godard: ژان-لوک گدار (1930-2022) کارگردان فرانسوی ـ سوئیسی و از پیشگامان جنبش موج نوی فرانسه بود. او را تأثیرگذارترین فیلمساز فرانسوی دوران پساجنگ میدانند که با شیوۀ خود در روایت، تدوین، صداگذاری و فیلمبرداری فرم فیلم را متحول کرد.
[14]. David Lynch: دیوید لینچ (1946-2025) فیلمساز آمریکایی بود که بهدلیل سبک سوررئالیستی و خلق دنیای سینمایی منحصربهفردش شناخته میشود. او آثاری ماندگار مانند مخمل آبی، جاده مالهالند و سریال توئین پیکس را خلق کرد و تأثیر عمیقی بر سینمای مدرن گذاشت.
[15]. Apichatpong Weerasethakul: اپیچاتپونگ ویراستاکول (متولد 1970) کارگردان مستقل تایلندی است که با فیلمهایی همچون عمو بونمی که زندگیهای گذشتهاش را بهیاد میآورد (برندۀ نخل طلای کن 2010) و «مالادی گرمسیری» شناخته میشود. آثار او با ترکیب رؤیا، طبیعت و روایتهای غیرمتعارف مرز میان واقعیت و افسانه را کاوش میکنند.
[16]. Yasujirō Ozu: یاسوجیرو اوزو (12 دسامبر ۱۹۰۳ – ۱۲ دسامبر ۱۹۶۳) کارگردان و فیلمنامهنویس ژاپنی، بهخاطر بررسی عمیق روابط خانوادگی و مضامین انسانی در آثارش شناخته میشود. فیلمهای برجستهاش مانند «داستان توکیو» او را به یکی از بزرگترین فیلمسازان تاریخ سینما تبدیل کرد.
[17]. به ایتالیایی Nostalghia
[18]. به روسی Зеркало
[19]. به فرانسوی À bout de souffle
[20]. به فرانسوی Alphaville: une étrange aventure de Lemmy Caution
[21]. به ایتالیایی L’Avventura
[22]. به ایتالیایی La Notte
[23]. به ژاپنی 東京物語
[24]. Béla Tarr: بلا تار کارگردان مجارستانی (متولد 1955) است که بهخاطر فیلمهای بلند، کمدیالوگ و سیاه و سفیدش شناخته میشود. آثار او مانند «تانگوی شیطان» و «اسب تورین» با نماهای طولانی و روایتهای آهسته تصویری تأملبرانگیز از وضعیت انسان ارائه میدهند.
[25]. Leos Carax: لئوس کاراکس کارگردان فرانسوی (متولد 1960) است که فیلمهایش ترکیبی از رمانتیسم و سوررئالیسم هستند و یکی از خلاقترین و جسورترین فیلمسازان معاصر فرانسه شناخته میشود.
[26]. به مجاری A torinói ló
[27]. Christopher Nolan: کریستوفر نولان (متولد 1970) کارگردان و فیلمنامهنویس بریتانیایی ـ آمریکایی است که بهخاطر فیلمهای پیچیدهاش در ژانرهای علمی ـ تخیلی و اکشن شهرت دارد. آثار او مانند ممنتو، تلقین و میانستارهای با روایتهای غیرخطی، مفاهیم فلسفی و جلوههای ویژۀ چشمگیر هم مورد استقبال منتقدان و هم عموم مخاطبان قرار گرفتهاند.
[28]. Terrence Malick: ترنس مالیک (متولد 1943) کارگردان و فیلمنامهنویس آمریکایی است که بهخاطر سبک بصری منحصربهفرد و روایتهای فلسفی و شاعرانهاش شناخته میشود. فیلمهای او مانند درخت زندگی با تصاویر زیبا از طبیعت و تأملات عمیق دربارۀ زندگی و هستی جایگاه ویژهای در تاریخ سینما دارند.
[29]. Interstellar
[30]. Tenet
فصل پنجم سریال کارآگاه حقیقی برای پخش از شبکۀ HBO در حال آمادهسازی است و این داستان اینبار به شهر نیویورک میرود. جزئیات بیشتر دربارۀ فصل جدید سریال True Detective را در سایت اهل سینما بخوانید.
اگر از علاقهمندان به سریال چیزهای عجیب بودید به گوش باشید. اطلاعات جدید دربارۀ تاریخ پخش، بازیگران و داستان فصل پنجم سریال Stranger Things را در بخش اخبار سینما سایت اهل سینما بخوانید.
در این مقاله به نقد سریال Severance فصل اول و دوم میپردازیم؛ از داستان و شخصیتها گرفته تا مفاهیم فلسفی و کارگردانی. آیا کار و زندگی را میتوان کاملاً از هم جدا کرد؟
چهل و سومین جشنواره فیلم فجر سال 1403 با معرفی بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین بازیگران زن و مرد مکمل و اصلی و … به پایان رسید. چه فیلمهایی برندۀ سیمرغ شدند؟ لیست نامزدها و برندگان را در اهل سینما بخوانید.
این روزها در جشنواره فیلم فجر چه میگذرد؟ با سایت اهل سینما همراه باشید تا نقد فیلم های چهل و سومین جشنواره فیلم فجر را بخوانید.
در روز چهارم جشنواره فیلم فجر سال 1403 چه گذشت؟ با سایت اهل سینما هر روز همراه باشید تا نقدهای کوتاه فیلمهای جشنواره فجر را بخوانید.
بعضی وقتها میگویند چیزهایی که در فیلمها اتفاق میافتند غیرواقعیاند، اما واقعیت این است چیزهایی که در زندگی شما اتفاق میافتند غیرواقعیاند. فیلمها کاری میکنند که عواطف ما نیرومند و واقعی جلوه کنند، درحالیکه وقتی همان اتفاقات واقعاً برای شما روی میدهند، انگار دارید تلویزیون تماشا میکنید و هیچ احساسی ندارید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدگاهی ثبت نشده!!!