
از آبادان تا تهران، از واقعگرایی تا فلسفۀ زندگی | کارنامه هنری ناصر تقوایی پر از آثار ماندگاری است که با نگاهی انسانی و شاعرانه ساخته شدهاند. این یادداشت نگاهی به میراث سینمایی ناصر تقوایی، یکی از مهمترین کارگردانان موج نو ایران دارد.
«پیرپسر» به کارگردانی اکتای براهنی یکی از آن فیلمهایی است که از همان دقایق ابتدایی خودش را اثری متفاوت، تلخ و ساختارشکن نشان میدهد. با ترکیبی از بازیگران مطرح سینما همچون حسن پورشیرازی، لیلا حاتمی و حامد بهداد، طراحی صحنهای چشمنواز، موضوعی ملتهب و بهروز و فیلمبرداری چشمگیر بهخصوص در پایانبندی همهچیز برای اثری تأثیرگذار مهیاست. اما آیا پیرپسر به همان اندازه که سعی میکند عمیق، اجتماعی و روانشناسانه باشد در عمل نیز موفق است؟ آیا فیلمنامه بار ایدهاش را بهدرستی بهدوش میکشد؟
در نقد فیلم پیر پسر اکتای براهنی به بررسی بازیها، کارگردانی، طراحی صحنه، فیلمنامه و ویژگیهای شاخص این فیلم با نگاهی بیطرف، دقیق و جزئینگر میپردازیم.
نویسنده
در این نقد، مضمون اصلی و بسیاری از بخشهای مهم فیلم پیرپسر بهطور کامل افشا میشود. اگر فیلم را ندیدهاید و دوست ندارید موضوع فیلم را متوجه شوید، خواندن این نقد را به شما توصیه نمیکنیم.
«پیرپسر» درام روانشناختی و خانوادگی است و داستان پدری مستبد و معتاد را روایت میکند که همراه با دو پسرش در خانهای قدیمی در تهران زندگی میکنند. تنشهای پنهان، خاطرات سرکوبشده و کشمکش قدرت در این خانواده آرامآرام به بحرانی عمیق تبدیل میشود. ورود زنی به زندگی این خانواده، گذشته و رازهای مدفون و سربهمهر را افشا میکند و مسیر سرنوشت آنها را تغییر میدهد.
فیلم با فضایی سنگین، بازیهای درخشان و روایتی نسبتاً جذاب به سراغ مفاهیمی همچون خشونت، اقتدار پدرسالارانه و تقابل نسلها میرود.

نقد فیلم سینمایی پیر پسر را از فیلمنامه آن آغاز میکنیم. فیلمنامهٔ پیرپسر ایدهٔ جسورانه و نسبتاً نویی در سینمای ایران دارد. پرداختن به روابط معیوب خانوادگی، پدرسالاری سمی، خشونت خانگی و تروماهای نسلی همگی از جمله موضوعاتیاند که ظرفیت خلق اثری ماندگار و تأثیرگذار را دارند. با این حال ضعفهایی در پرداخت، منطق دراماتیک و دیالوگنویسی باعث شده اثری متوسط باشد. پیرپسر مانند بسیاری از فیلمهای ایرانی از فیلمنامهاش شکست نخورده است اما آنقدر قدرتمند نیست که در ذهن مخاطب ماندگار شود.
در سطح ایده فیلم پیرپسر قدرت بسیاری دارد. ساختار اصلی داستان – پدری معتاد، سلطهگر و ویرانگر که خانه را به میدان جنگ روانی تبدیل کرده و فرزندان را در تلهای از خشم، وابستگی و انفعال نگاه داشته است – ظرفیت آن را دارد که به درام روانشناختی قوی، نفسگیر و حتی تکاندهنده تبدیل شود. اما فیلمنامه در اجرا از پس پرداخت درست این ایده برنمیآید. مثلاً رابطۀ میان پدر (غلام) و پسر کوچکتر (با بازی محمد ولیزادگان) بسیار سطحی است. ما نمیفهمیم چرا این پسر با وجود خشم عمیق درونی در لحظههای بحرانی بهشدت منفعل است و حتی گاه از پدر دفاع میکند. این رابطه میتوانست پیچیده و چندلایه باشد، اما در عمل بیشتر به تیپ روانی بدون عمق تبدیل شده است.
همچنین رابطهٔ عاطفی میان رعنا (با بازی لیلا حاتمی) و پسر کوچکتر به نام علی (با بازی حامد بهداد) ناگهانی و بدون زمینهچینی دراماتیک رشد میکند. در ابتدا آنها تقریباً هیچ ارتباطی ندارند و در کمتر از چند صحنه به نقطهای میرسند که رعنا در برابر پدر طرف پسرش را میگیرد. این گذار سریع و بیمنطق باعث میشود مخاطب رابطهٔ آنها باور نکند. فیلم 3 ساعت و 15 دقیقه (190 دقیقه) وقت داشت تا به این رابطه و چراییاش عمق دهد، اما متأسفانه ما ناگهان وارد جهان عاشقانۀ علی و رعنا شدیم. حتی نقطهٔ اوج درام – لحظهٔ تقابل نهایی پسرها با پدر – بدون پیشزمینهٔ روانی کافی اجرا میشود. ما هیچگاه به نقطهٔ جوش احساسی پسرها نمیرسیم و آن انفجار پایانی بیشتر شبیه اجبار دراماتیک است تا نتیجهٔ طبیعی از روند داستان.
فیلمنامه برپایۀ ایدهای هوشمندانه بنا شده است: مردی قدرتمند که در حال افول است و پسرانی که در پی رهایی از سایهٔ او هستند. در دل این روایت لایههایی از نقد اجتماعی، بررسی روانشناسی نسلها و بازنمایی خشونت ساختاری را میبینیم اما فیلمنامه، بهویژه در بخش میانی، تمرکز اصلیاش را از دست میدهد. نویسنده بهجای عمیقتر کردن و چفتوبستدار کردن فیلمنامه و روابط به متن اثر آب میبندد تا زمان فیلم اضافه شود. اگر فیلم بهجای 3 ساعت و 15 دقیقه تبدیل به 2 ساعت میشد ما چه صحنۀ مهمی را از دست میدادیم؟
سؤال مهم: پدر از کجا پول میآورد و چرا فقط به رعنا میدهد؟
در تمام طول فیلم، پدر به رعنا پول میدهد، آن هم نه یکبار، بلکه چند بار. اما هرگز فیلمنامهنویس به ما نمیگوید این پولها از کجا میآید؛ چراکه پدر آدمی تنپرور، خمار و بیکار است. در فیلم هیچ اشارهای به شغل، منبع درآمد یا حتی گذشتۀ کاری او نمیشود. او نهتنها توان تأمین مالی خودش را ندارد، بلکه ظاهراً هیچ دغدغهای هم برایش وجود ندارد.
از طرفی پسرها دائماً در مضیقهاند و التماس پول میکنند اما این پدر در کمال بیتفاوتی نهتنها چیزی به آنها نمیدهد، بلکه صرفاً روی رعنا سرمایهگذاری میکند. آیا این فقط بیدقتی در فیلمنامه است و واقعاً به ذهن فیلمنامهنویس نرسیده اینهمه پول ناگهان از کجای یک پدر آسوپاس میآید؟
اینگونه ابهامات فیلم را از سطح واقعگرایانهای که ادعایش را دارد دور و درونمایههای اجتماعیاش را کماثر میکند.
پیرپسر با انتخاب سوژهای جسورانه پا به یکی از حساسترین زخمهای جامعهٔ ایرانی گذاشته است: خشونت درونخانوادگی، پدرسالاری و سرکوب عاطفی. این فیلمِ باجسارت تصویری بیپرده از خانوادهای ازهمپاشیده ارائه میدهد که در آن پدر نهتنها نقش ستون خانه را ندارد، بلکه منبع اصلی فروپاشی است. در جامعهای که هنوز تابوهایی همچون خشونت خانگی، روابط سمی والدین و فرزندان، اعتیاد پدران و تروماهای دوران کودکی بهدرستی بازنمایی نمیشود، پیرپسر با نگاهی تلخ و بیرحم به درون خانهای مینگرد که از بیرون ممکن است عادی بهنظر برسد. در نقد فیلم پیر پسر اکتای براهنی کملطفی است اگر نگوییم انتخاب چنین تمی در فضای بسته و محافظهکار سینمای ایران جسارتی تحسینبرانگیز دارد.
از سوی دیگر، نشان دادن رابطهای که در آن فرزندان علیرغم سن و توانایی همچنان اسیر ترس و سلطهٔ پدری بیمارند، پرده از واقعیتی برمیدارد که در بسیاری از خانوادههای ایرانی وجود دارد ولی بازگو نمیشود. جملههایی مثل «او پدر ماست» یا «کاریش نمیشه کرد» در فیلم فقط دیالوگ نیستند، بلکه پژواکی از ترسی جمعیاند که هنوز در بسیاری از خانهها شنیده میشود.
با وجود نواقص اجرایی نمیتوان از جسارت نویسنده در انتخاب موضوع چشمپوشی کرد. پرداختن به خشونت خانگی، اعتیاد، سقوط پدرسالار، رابطهٔ بیمار بین نسلها، تلاش برای گسستن زنجیرهای وابستگی خانوادگی و نشان دادن موارد اروتیکی مانند بو کشیدن کفش زن همگی از موضوعاتیاند که در جامعهٔ امروز ایران مصداقهای فراوانی دارند و اغلب در سینما نادیده گرفته میشوند.
پیرپسر در اینجا موفق عمل کرده است. فیلم در عین آنکه بر بستر خانوادگی میگذرد، درواقع تصویری استعاری از جامعهایست که در آن نسلهای جدید هنوز در بند تروماها و خشونتهای گذشتهاند و برای رهایی یا باید تسلیم شوند یا قربانی بدهند.
در نقد های فیلم پیر پسر نظرات مختلفی دربارۀ پایانبندی فیلم وجود دارد. پایان فیلم جایی است که فیلمنامه باید حساب خود را با مخاطب تسویه کند. در پیرپسر پایانبندی از لحاظ تماتیک تلاش میکند پیام فیلم را بهروشنی برساند: هیچکس از خشونت پدرسالارانه سالم بیرون نمیآید، حتی اگر جسم پدر سقوط کند، سایهاش همچنان باقیست. اما مشکل آنجاست که این پایان از نظر اجرایی و روایی ضربهگیر لازم را ندارد.
کشمکش نهایی در خانهای خاموش و تاریک شکل میگیرد؛ پدر با خشم و نیرویی غیرقابلباور (در حالی که چند دقیقه قبل خمار و نیمهجان بوده)، فرزندان را میزند و ناکار میکند! پس از آن ضربهٔ نهایی از جایی میآید که بیشتر به تصمیم روایی شوکآور شباهت دارد تا کنشی متقاعدکننده. گرهگشایی نهایی که باید لحظهٔ درخشش درام باشد، بهواسطۀ نداشتن انسجام منطقی در چند سکانس پایانی قدرت خود را از دست میدهد. مخاطب نه احساس رهایی میکند و نه گسست؛ بلکه بیشتر با نوعی بلاتکلیفی از سالن بیرون میرود. البته نه آن بلاتکلیفی هنرمندانه، بلکه سردرگمیای ناشی از نقص در نوشتار. نه روند درام آنقدر منسجم بوده که پایان را منطقی جلوه دهد و نه شخصیتها آنقدر قوی طراحی شدهاند که پایان فیلم به آنها عمق بیشتری بدهد.
شاید اگر نویسنده از ابتدا روند افول پدر و جسارت تدریجی فرزندان را با پرداختی لایهمندتر و دقیقتر دنبال میکرد این پایان تأثیرگذارتر میشد؛ اما در نسخهای که روی پرده رفت پایان بیش از آنکه تلخ یا تکاندهنده باشد، صرفاً عجیب و غیرقابلباور است. البته در ادامۀ نقد فیلم پیر پسر به این نکته اشاره خواهیم کرد که پایانبندی این فیلم نقاط قوتی از لحاظ تکنیکی، فیلمبرداری، میزانسن، طراحی صحنه، بازیگری و کارگردانی دارد که غیرقابلانکار است.
اگرچه در پرداخت و لحن تفاوتهایی وجود دارد، اما شباهتهایی میان پیرپسر و فیلم برادران لیلا به کارگردانی سعید روستایی وجود دارد. هر دو فیلم بر حول محور پدرسالاری، سلطه، خشونت خانوادگی و گسستهای نسلی میچرخند. در هر دو فیلم پدر عنصری خودخواه، ناسالم و متلاشیکننده است و فرزندان درگیر انتخاب میان ترک او یا تبعیت کورکورانه از او هستند.
با این حال، تفاوت اساسی در لحن و فرم هردو فیلم وجود دارد. برادران لیلا بیشتر از منظری اجتماعی به مسئله میپردازد و در ساختار واقعگرای خود به کنشهای جمعی متکی است؛ در حالی که پیرپسر لحنی شخصیتر، روانشناختیتر و تاحدی سوررئالیستی دارد. این دو فیلم با اینکه به یک زخم نگاه میکنند، اما ابزار درمان متفاوتی انتخاب کردهاند.
یکی از مهمترین ایرادات فیلمنامه نداشتن انسجام در منطق قدرت بدنی شخصیتهاست. در سکانس پایانی که به نقطهٔ اوج تنش و درگیری میرسیم، پدر خانواده در وضعیت جسمی و روانی وخیمی قرار دارد؛ او بهوضوح خمار و ازدسترفته است. با این حال باز هم موفق میشود پسران جوان خود را از پا درآورد و آنها را تحت سلطه نگه دارد. این درحالی است که در سرتاسر فیلم تنزل جسمی و روانی او بهوضوح نمایش داده میشود و مخاطب انتظار دارد این ضعف بر سلطهاش سایه بیفکند.
این نداشتن توازن نه از دل ساختار شخصیتپردازی میآید، نه توجیه روانشناختی دارد؛ بلکه صرفاً ابزاری برای حفظ کشمکش تا لحظات پایانیست که در نهایت ضربهای به باورپذیری درام میزند. اگر پسرها چنان ناتواناند که در برابر پدری در مرز فروپاشی کاری از پیش نمیبرند، باید این ناتوانی در شخصیتپردازیشان نیز دیده میشد که تا این حد و اینقدر نمیشود.

یکی از مهمترین شاخصههای فیلم پیرپسر ترکیب متفاوت بازیگران آن است؛ از بازیگران باسابقهای همچون حسن پورشیرازی و لیلا حاتمی تا چهرههای تازهنفستری همچون محمد ولیزادگان. در کنار این بازیگران، حضور حامد بهداد بهعنوان یکی از نقشهای کلیدی حساسیت بازیها را دوچندان کرده است. با این حال، کیفیت بازیها در فیلم یکدست نیست و بهنوعی شاهد تقابل دو قطب هستیم: گروهی که موفق به خلق شخصیتهای باورپذیر شدهاند و گروهی که زیر بار فشار نقش از انتقال حس بازماندهاند.
در نقد فیلم پیر پسر هرچه از بازی شاهکار حسن پورشیرازی بگوییم کم گفتهایم. او در نقش پدر خانواده نمونهای درخشان از بازی درونی و مینیمالیستی ارائه میدهد؛ بازیای که نه با فریاد بلکه با مکث، نگاه و سکوت معنا پیدا میکند. او نهتنها ستون احساسی فیلم است، بلکه موفق میشود بدون شعار یا اغراق و حتی اضافهکاری و بازیهای اوراکت نقش پدر فرورفته در تروما و زخمهای گذشته را زنده کند. لحظاتی که فقط با نگاه یا طرز ایستادنش زلزلهای از اندوه را منتقل میکند، نمونهای از اوج هنر بازیگری او در سینمای درام است. بیشک حسن پورشیرازی با بازی در فیلم پیر پسر استانداردهای بازیگری را در سینمای ایران را جابهجا کرد.
بازی لیلا حاتمی در پیرپسر در ادامه همان سبک بازیهای کنترلشده، آرام و درونی اوست. او بهخوبی از کلیشۀ زنِ قربانی فاصله میگیرد و شخصیت زنانهای میسازد که در عین آسیبپذیری نوعی قدرت خاموش نیز دارد. از فرم بدن گرفته تا نحوۀ ادای دیالوگها، همهچیز نشاندهندۀ تسلط کامل بازیگر بر نقش است. البته شاید در برخی لحظات تکرار مدل اجرایی آشنا از سوی او کمی قابلپیشبینی باشد، اما این موضوع چیزی از کیفیت بازی او کم نمیکند.
محمد ولیزادگان در پیرپسر حضوری زنده دارد؛ چهرهاش توانایی انتقال حسهای شدید درونی را دارد و بازیاش در بسیاری از صحنهها باورپذیر است. اما چیزی که گاه او را از رئالیسم سینمایی دور میکند، بازماندهای از اکتهای تئاتری اواست. حرکتهای بدنی اغراقشده، تنفسهای پرتنش و گاهی اصرار بیش از حد بر دیالوگگویی پرطمطراق باعث میشود بخشی از صحنهها بیش از آنکه باورپذیری باشند، نمایشی جلوه کنند. با این حال، پتانسیل بالای او برای تبدیل شدن به بازیگری تأثیرگذار و ستاره در سینمای ایران غیرقابلانکار است، بهشرط آنکه مرز میان صحنه تئاتر و قاب سینما را دقیقتر بشناسد.
بازی حامد بهداد در پیرپسر یکی از ناامیدکنندهترین بخشهای فیلم است. در حالی که انتظار میرفت او با تجربه و انرژیاش یکی از نقشهای کلیدی فیلم را اجرا کند، در عمل نقش او تبدیل به یکی از نقاط ضعف روایت شده است. بازی او در این فیلم فاقد انسجام، ریتم و حس واقعی است. بسیاری از حسها یا حالات درونی او نه بهدرستی منتقل میشوند و نه حتی از منظر فرم اجرایی جذاباند. میمیک صورت اغراقشده، تنشهای بیمنطق و دیالوگگویی غیرواقعگرایانه باعث شده است بازی او بیش از آنکه همدلیبرانگیز باشد، تماشاگر را پس بزند. آنچه در این بازی گم شده، سادگی و صداقت است؛ دو مؤلفهای که پیشتر از بهداد دیده بودیم اما در فیلم پیر پسر نشانی از آن دیده نمیشود.

فیلم پیرپسر به کارگردانی اکتای براهنی ترکیبی از لحظاتی درخشان و بخشهایی پراکنده است؛ در واقع میتوان گفت با فیلمی طرف هستیم که از نظر میزانسن، ترکیببندی صحنه،و هدایت بازیگران هم نقاط قوت مشهود دارد و هم ضعفهایی که از انسجام اثر میکاهند.
در یکربع پایانی فیلم، کارگردانی بهوضوح منسجمتر، عمیقتر و تأثیرگذارتر میشود. قاببندیها دقیقاند، بازیگرها درست در موقعیتهای حسی خود قرار گرفتهاند و طراحی میزانسن بهگونهای است که تنش فضا را به تماشاگر منتقل میشود. بهعنوان مثال، در سکانس درگیری و قتل در خانه موقعیت قرارگیری شخصیتها نسبتبه دوربین کاملاً معنادار است: پدر در مرکز قاب با سایهای کشیده روی دیوار و فرزندان در حاشیه یا نیمهتاریکی. این ترکیببندی تصویری نهتنها خشونت صحنه را برجسته میکند، بلکه قدرت و تهدید را از نظر بصری منتقل میکند.
همچنین حرکت آهستهٔ دوربین از فضای بسته و بیروح خانه تا جایی که دوربین به حیاط و در خروجی میرسد نهتنها به روایت کمک میکند، بلکه تأثیر احساسی پایان فیلم را دوچندان میکند.
در بخشهایی از فیلم، کارگردان بهدرستی از سکوت و میزانسن بدون دیالوگ بهره میبرد تا معانی را منتقل کند. بهعنوان مثال، صحنهای که لیلا حاتمی تنها در خانه نشسته، صدای تلویزیون در پسزمینه شنیده میشود و دوربین با حرکتی آهسته از پشت سر او به پنجره نزدیک میشود، نماد تنهایی و بیپناهی شخصیت اوست، بدون نیاز به حتی یک کلمه دیالوگ. همچنین صحنههایی که پدر بدون حرف و فقط با نگاه کردن یا نفسنفس زدن حضور سلطهگر خود را اعمال میکند، از نظر میزانسن بسیار تأثیرگذارند. این لحظات نمایشگر قدرت خاموش کارگردان در خلق تعلیق با ابزار بصریاند.
در برخی نماهای کلیدی فیلم تقارن و ترکیببندیهای خاصی را میبینیم که بار مفهومی دارند. بهعنوان مثال، در صحنهای که فرزندان دور میز نشستهاند و پدر در رأس آن ایستاده یا نشسته است، کادر و قاببندی بهشدت یادآور ساختار پدرسالارانه و هژمونی قدرت در خانواده است. همچنین در صحنهٔ قتل پایانی، فرزندان در کنارههای کادر قرار دارند و پدر در مرکز با نور بیشتری روی صورتش. این ترکیببندی نهتنها از نظر بصری تأثیرگذار است، بلکه بهصورت استعاری نیز موقعیت شخصیتها را در خانواده نمایان میکند.
اکتای براهنی در بسیاری از صحنهها جسارت روایی خود را نشان میدهد. استفاده از فضاهای تنگ و تاریک برای القای خفگی روانی خانواده، انتخاب خانههایی با معماری سرد و بیروح و بهرهگیری از عناصر تکرارشونده مانند پله، در و آیینه نمونههایی از درک درست او از بیان سینمایی است.
نمونهٔ خوب دیگر صحنهٔ مواجههٔ رعنا (لیلا حاتمی) با حقیقت گذشتهٔ خانواده است: دوربین آرام به او نزدیک میشود، در حالی که صداها محو میشوند و فقط صدای تنفس او شنیده میشود. این سادگی و تمرکز باعث میشود یکی از درونیترین لحظات فیلم با کمترین ابزار بیشترین اثر را بگذارد.
با این حال، کارگردانی در برخی بخشهای فیلم دچار سردرگمی میشود و نوعی نداشتن انسجام در رویکرد بصری فیلم دیده میشود. برخی صحنهها بهشدت دراماتیزهاند، برخی دیگر بیشازحد سرد و دور؛ گویی فیلمساز میان فضای رئالیستی و نمایشی مدام نوسان دارد. مهمتر از آن هدایت بازیگرها نیز یکنواخت نیست. بهجز بازی حسن پورشیرازی و تا حدی لیلا حاتمی، برخی بازیها بیشازحد تئاتری یا تصنعیاند (همانطور که در مورد بازی حامد بهداد هم پیشتر اشاره شد). این مشکل در برخی لحظات بحرانی داستان باعث کاهش باورپذیری صحنه میشود.
بهعنوان نمونه، در صحنهای که پدر تهدید میکند فرزندش را خواهد کشت، نوع هدایت حسها و دیالوگها به شکلی اغراقشده میبینیم و حتی زوایای دوربین در خدمت القای خشونت نیستند؛ بلکه بیشتر دچار آشفتگیاند.
تأثیرپذیری از تارانتینو؛ الهام یا تقلید؟
نمیتوان از کارگردانی فیلم حرف زد و به شباهتهایی که با سینمای تارانتینو دارد اشاره نکرد؛ بهویژه در پایان فیلم. استفاده از خشونت ناگهانی، تغییر لحن سریع، حرکتهای دوربین و حتی بازی با ریتم تا حد بسیاری یادآور سبک تارانتینو هستند؛ اما پرسش اینجاست: آیا این تأثیرپذیری به نفع فیلم عمل کرده است؟
در یکربع پایانی، این عناصر تا حدی به کار آمدهاند و به فیلم هیجان تزریق کردهاند. اما در کلیت اثر، این ارجاعها بعضاً بدون بستر مناسب و گاهی تقلیدی جلوه میکنند. بهعنوان مثال، نماهای آهسته با نور قرمز و افکت صوتی تیز، که قرار است اوج خشونت را بسازند، اگرچه از نظر فرمی جذاباند، ولی در بستر روایی فیلم کمی تحمیلیاند.
یکی از نقاط قوت کارگردانی اکتای براهنی در نقد فیلم پیر پسر ایرانی، انتخاب و بهرهبرداری از فضاهای بسته، تاریک و پرجزئیاتی مانند خانهٔ پدر (خانه پورشیرازی) است. فضای خانه پر است از اشیای بیجان، نور ضعیف، رنگهای خنثی و خطوط شکسته. این میزانسن دقیق حس خفگی، کنترلگری و زوال تدریجی روانی اعضای خانواده را بهخوبی بازتاب میدهد؛ بهخصوص در سکانسهایی که در اتاق نشیمن یا راهروی باریک خانه میگذرد، شخصیتها مدام در قفس بصری قرار میگیرند: در چهارچوب در، پشت میلههای پنجره یا بین سایهها. این انتخابها کاملاً در خدمت روایت است و تضاد بین فضای بیرون (آزادی) و فضای خانه (حبس ذهنی و جسمی) را پررنگ میکند.
یکی دیگر از نکات مثبت در کارگردانی در نقد فیلم پیر پسر، استفاده از حرکتهای روان و تدریجی دوربین در لحظات تغییر فاز در روایت است. بهطور مثال، در صحنهای که رعنا از رابطهٔ عاطفیاش بهسمت موقعیت روانی پیچیدهتر حرکت میکند، حرکت آرام دوربین از نمای متوسط به نمای کلوزآپ با تغییر عمق میدان ما را از فضای واقعگرایانه به فضای ذهنی میبرد. در صحنههایی از پایان فیلم نیز استفاده از دالی (حرکت رو به جلو دوربین روی ریل) برای همراهی با شخصیتها در خلق حس تعقیب، فرار و اضطراب نقش مؤثری دارد.
گرچه این نکته در حیطه طراحی صحنه و فیلمبرداری هم میگنجد، اما تصمیمهای مربوط به رنگ و نور بهوضوح در کارگردانی نیز دخیلاند. انتخاب نورهای موضعی برای صورت پدر (مانند نور از بالا یا پهلو) در صحنههای عصبانیت یا تهدید نشان از آگاهی کارگردان نسبتبه ترکیب نور و روانشناسی شخصیت دارد. همچنین استفاده از رنگ تیره در لباسها و دکور، بهخصوص برای سه شخصیت اصلی (پدر، رعنا و علی)، نهتنها بر فضای سرد و افسرده اثر میافزاید، بلکه تطور درونی شخصیتها را هم بازتاب میدهد.

یکی از برگ برندههای فیلم پیر پسر فضاسازی بصری آن است. برخلاف بسیاری از آثار ایرانی که طراحی صحنه و لباس را بهعنوان امری فرعی در نظر میگیرند، در این فیلم این دو عنصر نقش فعالی در ساخت هویت جهان داستان دارند. طراحی صحنه و لباس نهتنها بهدرستی انتخاب شدهاند، بلکه با حالوهوای شخصیتها و لحن کلی فیلم ترکیب شدهاند؛ بدون آنکه زیادهروی کنند یا خودنمایی بصری داشته باشند.
طراحی صحنه در پیرپسر بهشکلی عمل میکند که در بسیاری از لحظات به «شخصیت خاموش» در دل روایت تبدیل میشود. انتخاب فضاهای بسته، خانههای کمنور، اتاقهایی با چیدمان ساده و عاری از زرقوبرق همگی به خلق حس خفگی و اضطرابی درونی کمک میکنند. انگار شخصیتها در محیطی زندگی میکنند که هر دیوارش بخشی از گذشتۀ تلخ یا رازهای سرکوبشدهشان را یادآوری میکند. طراحی فضاها نه تزئینی است، نه نمایشی و همهچیز کارکرد دارد. مثلاً حضور آینهها، چراغهای قدیمی یا مبلمانهای رنگباخته بهجای اینکه صرفاً تزئینی باشند، بهخوبی حالوهوای شخصیتها را در بطن تصویر بازتاب میدهند.
یکی دیگر از نقاط برجسته طراحی صحنه، تفاوت معنادار بین مکان زندگی شخصیتهاست. خانهٔ رعنا پس از ورود به رابطه تغییر چشمگیری نسبت به خانهٔ اولیهاش دارد. در ابتدا با فضایی نسبتاً گرمتر و دارای نظم روبهرو هستیم، اما هرچه پیش میرویم فضای خانه سردتر، کمنورتر و تهیتر میشود. این تغییر بهشکلی نامحسوس اما مؤثر در کنار تحولات شخصیتی او حس فروپاشی را به مخاطب منتقل میکند. در سوی دیگر، خانۀ حسن پورشیرازی هم دارای ویژگیهای خاصی است: فضایی خشک، بدون انعطاف و در خدمت حفظ ظاهر و قدرت. هر گوشهاش بوی کنترل، زور و سکوت تحمیلی میدهد. تضاد بین فضای دو خانه تضادی تماتیک میان عشق و سلطه، انفعال و قدرت یا شاید قربانی و جلاد را برجسته میکند.
طراحی لباس در پیرپسر از آندست طراحیهایی است که بهچشم نمیآید اما اگر حذف شود، کل منطق بصری فیلم دچار خلل میشود. این یعنی طراح لباس بهخوبی فهمیده قرار نیست لباسها «نمایش داده شوند»، بلکه باید با نقش درآمیخته شده و روایت را پیش ببرند. لباس شخصیتها با دقت و ظرافت انتخاب شده است؛ نه آنقدر شیک و تازه که مخاطب را از فضای واقعگرای فیلم جدا کند و نه آنقدر مستعمل و اغراقشده که حس تصنعی به تصویر بدهد. رنگهای خنثی، خاکستریها، قهوهایها و تونالیتههای تیره بهدرستی انتخاب شدهاند تا حالوهوای سرد، بیثبات و درونی فیلم را تقویت کنند. بهویژه لباسهای حامد بهداد که نوعی بیتوجهی و شلختگی در انتخاب دارد، کاملاً با شخصیت آشفته و دوپارۀ او هماهنگ است.
همچنین انتخاب لباس برای شخصیت زن با ظرافت روانشناختی همراه است. پوشش لیلا حاتمی در عین سادگی نشانههایی از گذشته، انزوا و درونگرایی شخصیت را در خود دارد. این همان جایی است که طراحی لباس از حد ظاهر فراتر میرود و وارد لایۀ زیرمتن میشود
یکی از جزئیات قابلتأمل در طراحی لباس فیلم، استفاده از رنگ مشکی برای شخصیتهای اصلی است. حامد بهداد از ابتدا تا انتهای فیلم پیراهن یا پوششی تیره و عمدتاً مشکی بر تن دارد. این انتخاب نهتنها بازتابی از دنیای درونی و گذشتۀ تاریک او دارد، بلکه نشانی از شخصیت دوگانه، زخمخورده و پنهانکار او نیز به حساب میآید. جالبتر آنکه پس از آشنایی رعنا با او، رعنا نیز در ادامه لباسهایی با تونالیتۀ تیرهتر و در مواردی کاملاً مشکی میپوشد. این تغییر نهفقط انتخاب بصری بلکه انتقال تدریجی روانپریشی و فروپاشی عاطفی است که از مرد به زن سرایت میکند. انگار رنگ مشکی در این فیلم رنگ انتقال بیماری است؛ نشانهای از واگیر تنهایی و سقوط.

پایان فیلم پیرپسر، بهویژه پانزده دقیقهٔ پایانی، نقطهٔ اوج فیلم و میزانسن در کل اثر است. برخلاف فرازوفرودهای غیرمنظم فیلمنامه، این بخش بهشکلی منسجم، عمیق و تأثیرگذار اجرا میشود و تقریباً همهٔ عناصر سینمایی در هماهنگی کامل با یکدیگر عمل میکنند.
در سکانسهای پایانی حسن پورشیرازی و محمد ولیزادگان بازیهایی روان، پرقدرت و متناسب با بحران دراماتیک دارند. پورشیرازی با خشمی حیوانی و در عین حال باورپذیر پدر را به تجسم کامل خشونت و سرکوب تبدیل میکند؛ حرکات، تُن صدا و زبان بدن او خیرهکنندهاند. محمد ولیزادگان هم در لحظات بحرانی با نوسانات احساسی کنترلشده، تروما و خشم درونی شخصیتش را نمایش میدهد. تنها استثنا همچنان حامد بهداد است که بازی او یا بیشازحد تصنعی است و در اوج خشونت باز هم نمیتواند حس درست را به تماشاگر ایجاد منتقل کند.
خانهٔ محل درگیری در سکانس نهایی به یکی از اصلیترین بازیگران صحنه تبدیل میشود. ترکیب نورپردازی کمکنتراست، حضور اشیای شکسته و بینظمی بصری چیدهشده همگی در خدمت ایجاد فضایی از کابوس و اضطراب هستند. حتی رنگمایههای سرد در صحنه با خونی که بر زمین میریزد، تقابل خشونت و بیاحساسی را به نمایش میگذارند. اتاقها بستهتر، زوایا تنگتر و خطوط معماری خانه درهمریختهتر بهنظر میرسند. این تحول تدریجی در میزانسن باعث شده خانه از فضای «ناآرام» در آغاز فیلم به «میدان جنگ روانی» در پایان تبدیل شود. خانهای که در طول فیلم آرامآرام به جهنمی درونی تبدیل میشود، در سکانس نهایی به قابی نمادین برای انفجار روانی شخصیتها تبدیل شده است. طراحی صحنه در این بخش نهتنها مکمل کارگردانی و بازیهاست، بلکه بهتنهایی حامل معناست: خانهای که بهجای پناهگاه به جایی برای مرگ و شکست تبدیل میشود.
اکتای براهنی در این سکانس نشان میدهد کاملاً بر زبان سینما مسلط است. دکوپاژ دقیق، انتخاب قابهایی که فشار روانی را منتقل میکنند، قطعهای سریع و کنترلشده و استفاده از لنزهای مناسب باعث شده ریتم و تنش صحنه به نقطهٔ جوش برسد. حرکت دوربین – گاهی با استدیکم، گاهی روی دست، گاهی ثابت – با دقت تنظیم شده تا مخاطب را در دل آشوب فرو ببرد، بیآنکه سردرگم یا خسته شود. کاتها با حس و منطق روانی داستان هماهنگ هستند و باعث میشوند تعلیق در بالاترین سطح باقی بماند.
فیلمبرداری یکربع پایانی پیرپسر نقطهٔ عطف تصویری فیلم است. لنزهای بسته، زوایای کج، حرکتهای تعقیبی و قابهای مورب همگی در خدمت القای آشفتگی، ترس و خشم هستند. حرکات دوربین گاهی بهقدری به شخصیتها نزدیک میشوند که مخاطب حس خفگی و درگیری جسمی پیدا میکند. در بخشهایی از فیلم دوربین روی دست است تا نوسانات آن لرزشهای درونی شخصیتها را منعکس کند. در مقابل برخی پلانهای طولانی و ایستای پایانی با جسارت کامل اجرا شدهاند و
مخاطب را مجبور میکنند با سکون موقعیت روبهرو شود.
یکی از درخشانترین پلانها، پلان نهایی تیتراژ محسوب میشود که با استدیکم ضبط شده است. در این پلان دوربین از محل وقوع جنایت بهآرامی فاصله میگیرد و در سکوت، خانهای را که اکنون به مقبرهای مدرن تبدیل شده، در یک برداشت شاعرانه مرور میکند. این حرکت آهسته درست در نقطهای اجرا شده که مخاطب به اوج حسی رسیده است و باعث میشود اثرگذاری داستان تا لحظهٔ آخر باقی بماند. پس از پایان خونبار و شوکهکننده، استدیکم بهآرامی از محل حادثه فاصله میگیرد. این حرکت آهسته و ممتد به تماشاگر اجازه میدهد با تأمل حجم فجایعی را که دیده مرور کند. ترکیب این حرکت با نورپردازی سرد و طراحی صدای مینیمال پایانبندی را به لحظهای شاعرانه و خلسهوار تبدیل کرده است.
اگرچه فیلمنامه در کل از ضعفهای ساختاری و منطقی رنج میبرد، اما یکربع پایانی آن از نظر درام و ضرباهنگ بسیار پرکشش و پرتنش است. دیالوگها کوتاه و گویا هستند، درگیریها شخصیتر شدهاند و تصمیمها مرگبار. با این حال، همچنان برخی پرسشهای اساسی بیپاسخ میمانند. چرا پدر – در حالی که خمار است و سست – از نظر فیزیکی تا این حد قویست و فرزندان بالغش را بهراحتی میزند؟ این اغراق در قدرت فیزیکی پدر حتی در چهارچوب استعاره هم باورپذیر نیست.
از سوی دیگر، واکنش شخصیتها به خشونت گاهی بیشازحد کنترلشده یا ناگهانیست. در شرایطی که باید از شدت فشار منفجر شوند، بعضاً تنها واکنشی کوتاه و سرد دارند که با بار عاطفی صحنه نمیخواند. پایان فیلم نشان میدهد ایدۀ کلی و تنش روانی فوقالعاده است، اما در سطح جزئیات و روابط علتومعلولی هنوز فیلمنامه میتوانست با بازنویسی عمیقتر بسیار تأثیرگذارتر عمل کند.
نمیتوان انکار کرد که بخشهایی از پایان فیلم – بهویژه در میزان خشونت و نحوهٔ نمایش آن – بهشدت یادآور سینمای کوئنتین تارانتینو است. از دیالوگهایی که ناگهان در میان خشونت قطع میشوند تا نمای چکیدن خون در کادر، فیلمساز بهوضوح از زبان بصری تارانتینو تأثیر پذیرفته است. اما نکته اینجاست که این الهامگیری در حد «ارجاع هوشمندانه» باقی نمیماند. در چند لحظه شباهتها آنقدر زیاد میشود که حس تقلید به مخاطب دست میدهد. مثلاً نحوهٔ برشهای سریع، حرکات پدر و چیدمان اجساد در صحنه بیش از حد شبیه سکانسهای پایانی فیلمهای «قصههای عامهپسند» یا «حرامزادههای لعنتی» هستند. البته در فضای محدود و ممیزیزدهٔ سینمای ایران دیدن چنین جسارتی شاید نقطهٔ مثبتی باشد، اما از منظر نقد حرفهای بهتر بود این تأثیرگذاری در بستر بومیتری بازآفرینی میشد تا صرفاً کپیبرداری جلوه نکند.
موسیقی در دقایق پایانی پیر پسر با اینکه بهظاهر در پسزمینه قرار دارد، نقشی حیاتی در القای حالوهوای صحنهها ایفا میکند؛ تمی ملایم و در عین حال هولناک که بهجای پیشروی تهاجمی بیشتر حس درونی خفگی، بیپناهی و اندوه را منتقل میکند. موسیقی پایان نه شعار میدهد، نه احساسات را تحمیل میکند؛ بلکه مثل خون زیر پوست و آهسته و مرموز حس سقوط را منتقل میکند؛ بهویژه در لحظهٔ خروج دوربین از صحنهٔ قتل ترکیب این موسیقی با تصویر و حرکت دوربین ضربۀ احساسی مؤثری به تماشاگر وارد میکند که تا دقایقی پس از پایان فیلم هم رها نمیشود.

فیلم با زوم روی تابلوی نقاشی جنگی از نبرد نادرشاه در کرنال بهپایان میرسد؛ انتخابی که صرفاً جنبۀ زیبایی صرف ندارد و مضمون کل فیلم را جمع میکند. این تصویر تاریخِ پیروزی آمیخته با خشونت را بهیاد میآورد؛ تاریخی که قهرمانهایش برای تثبیت قدرت قربانی میگیرند. پیوند این قاب با جهان داستان تأکید بر چرخۀ خشونت پدرسالارانه است: همان منطقی که در سطح خردِ خانواده بازتولید میشود و سرنوشت شخصیتها را به بنبست میکشاند.
زوم نهایی روی تابلو مثل نقطهگذاری آخر جمله عمل میکند: دوربین از بدنها و روابطِ معاصر فاصله میگیرد و آنها را در قاب بزرگتری از قدرت و تکرار ستم مینشاند. به این ترتیب، پایانبندی نه فقط روایت را میبندد بلکه قرائت راهنما میدهد؛ اینکه آنچه دیدیم حادثۀ فردی نیست، ادامۀ منطقیِ روایتی طولانی از فتح، انقیاد و قربانیسازی است. تابلوی جنگ با رنگها و ترکیببندی پرتلاطمش حس سرکوب و بحران را تثبیت میکند و به تماشاگر یادآور میشود خشونت ـ از میدان جنگ تا حریم خانه ـ فقط شکل عوض میکند.
از منظر زیباییشناسی این انتخاب سه دلیل دارد:
1) ایجاد هماهنگی تماتیک بین میزانسنهای سرد و قابهای فشردۀ فیلم با تصویر تاریخی سنگین.
2) باز گذاشتن پایان برای تأمل؛ چراکه تابلو مانند آینهای بیرونی روایت را به تاریخ وصل و مخاطب را به پرسش از ریشهها و تداومها دعوت میکند.
3) نادر شاه کسی است که فرزندانش را قربانی جاهطلبی و تسلط خود کرده بود. این تابلو قصد دارد با تأکید بر تکرار ستم، پیام فیلم را بهصورت نمادین کامل کند. فیلم از طریق قابهای بسته، نورپردازی سرد و فضای خفقانآلود زندگی شخصیتها را در بنبستی تاریخی و روانشناختی نشان میدهد. این تابلو نقطۀ پایانی برای تأمل در چرخۀ تکرار ظلم و سرنوشت تراژیک شخصیتهاست.
بنابراین تابلوی نبرد نادرشاه در پایان پیر پسر امضای نهایی فیلم بر ایدۀ مرکزیاش است: خشونتِ مشروعشده ـ چه در مقیاس دولت و چه در مقیاس خانواده ـ همواره قهرمان میسازد، اما انسان را میفرساید.
پاسخ به این پرسش بستگی به سلیقه و انتظار شما از سینما دارد. اگر دنبال فیلمی روانکاوانه، اجتماعی و تلخ هستید که شما را با خود به اعماق روابط خانوادگی و زخمهای پنهان ببرد، پیرپسر تجربهای متفاوت و تأملبرانگیز است. این فیلم مخصوصاً در یکسوم پایانی از نظر بصری و احساسی بسیار تأثیرگذار میشود و ذهن شما را درگیر میکند. اگر مخاطبی هستید که به انسجام در روایت، منطق در رفتار شخصیتها و فیلمنامهای بینقص اهمیت بسیاری میدهید، شاید برخی گرههای حلنشده و شخصیتپردازیهای ناتمام شما را دلزده کند. در مجموع، پیرپسر فیلمی است که تماشایش برای علاقهمندان به سینمای اجتماعی و تجربهگرایانه خالی از لطف نیست؛ حتی اگر پس از تماشا نقدهای جدی نسبتبه فیلم داشته باشید.
پیرپسر فیلمی است با جاهطلبی بالا؛ از موضوع ملتهبش در مورد پدرسالاری، خشونت خانگی و روانزخمهای نسلی تا انتخاب بازیگران و فرم بصری جذاب. برخی صحنهها، بهخصوص در پایان فیلم، واقعاً درخشاناند و مخاطب را تحتتأثیر قرار میدهند؛ اما فیلم در حفظ انسجام روایی چند قدم عقب میماند. در نقد فیلم پیر پسر گفتیم فیلمنامهای که میتوانست با پرداخت بهتر به روابط، منطق درونی شخصیتها و حذف گرههای بیپاسخ فیلم را به اثری ماندگار تبدیل کند، در برخی لحظات دچار سطحینگری میشود. منبع درآمد پدر، رفتار دوگانهاش با فرزندان، چرایی سکوت شخصیتها و … همگی در سطح باقی میمانند و بیشتر به پرسشهای مخاطب میافزایند تا به عمق روایت. در نهایت، پیرپسر تلاشی جسورانه است؛ فیلمی که اگرچه نمیتوان آن را بینقص دانست، اما نمیتوان از جسارت و برخی کیفیتهای چشمگیر آن گذشت. این فیلم نه شاهکار است و نه فیلمی شکستخورده، بلکه اثری است بین بودن و نشدن و فیلم متوسطی است؛ اما حداقل جسارت فریاد زدن را دارد.

از آبادان تا تهران، از واقعگرایی تا فلسفۀ زندگی | کارنامه هنری ناصر تقوایی پر از آثار ماندگاری است که با نگاهی انسانی و شاعرانه ساخته شدهاند. این یادداشت نگاهی به میراث سینمایی ناصر تقوایی، یکی از مهمترین کارگردانان موج نو ایران دارد.

نقد فیلم صبحانه با زرافه ها اثر سروش صحت | نگاهی به فیلمی که با خنده آغاز میشود اما با تأمل در معنای زندگی پایان مییابد.

یک تصادف ساده اثر جعفر پناهی است که بهخاطر آن نخل طلای کن را گرفت. در این خبر از مصاحبه مارتین اسکورسیزی با او تا خلاصه داستان فیلم، عوامل، دستگیری و توقف ضبط آنها و … را میخوانید.

بازگشت دکستر مورگان بعد از سالها سکوت! در نقد سریال دکستر خون تازه بررسی میکنیم آیا این بازگشت پایان تلخ گذشته را جبران کرد یا نه!

تام هاردی در فیلم شان پن بازی میکند | شان پن در گفتوگویی تازه تأیید کرده که سال آینده بار دیگر بر صندلی کارگردانی مینشیند و تام هاردی نقش اول اوست.

نقد انیمیشن برد یا باخت Win or Lose | بررسی کامل و نقد ویدیویی اولین سریال انیمیشنی پیکسار با رویکرد روانشناختی و تربیتی (با حضور دکتر ترکمان).










با سلام تنها نقطه قوت پیر پسر ،گریم غلام بود والسلام .پر از پارادوکس و باگ و پرش صحنه به هیچ عنوان هیج هم ذات پنداری با هیج شخصیتی از فیلم صورت نمیگیره .
سکانسی هست که رعنا به علی میگه من بدترین حرف ها رو از خانوادم شنیدم
من درد این جمله رو با پوست و استخونم حس کردم
چقدر سخته که یه زن اول از خانواده خودش قضاوت نادرست بشه
آقای محمدرضا کرمانی،
از پاسخ و حسننظر شما بسیار سپاسگزارم و خوشحالم که گفتگوی ما در فضای احترام متقابل ادامه یافت. همانطور که اشاره کردید، هر کسی با زمینه فرهنگی و تاریخی خود میتواند معنا و تحلیل شخصی از یک «اثر» ارائه کند و این تنوع دیدگاههاست که هنر و نقد را غنی میکند.
آقای محمد رضا کرمانی، با احترام و تشکر از جوابیه ولی متاسفانه شما از یک برچسب تخریبی (با نام رائفی پور) استفاده کرده اید و به این نقد آزاد نمی گویند. این سایت برای نقد و تحلیل فیلم است و چه خوب بود که حداقل نقد شما را هم می دیدیم. شما قرار بوده فیلم را نقد کنید نه اینکه یک استریوتایپ جدید تولید کنید. با اینحال همینکه مطالب بنده مورد توجه جنابعالی قرار گرفته ممنونم.
با احترام متقابل ولی نام رائفی پور برچسب تخریبی محسوب نمیشه چون همانطور که شما فرمودین هرکس بر اساس وقایع امروز میتونه با دیدگاه خودش تحلیل کنه شاید هم رائفی پور راجع به نفوذ فراماسونری به سینما درست میگه چون ایشون تحقیقات بیشتری در این موضوعات داره به هر حال افتخار میکنم از اینکه با شما گفتگو کردم نقد شما هم راجع به این فیلم درست و عالیه
آقای محمد رضا کرمانی، با احترام، من فیلم را نقد نکردم بلکه یک قیاس تشبیهی با وقایع زمان معاصر ارائه کردم. هر کس مختار است وقایع را با دیدگاه شخصی خود تحلیل کند. آیا این حق را ندارم که دیدگاه شخصی ام را بازتاب بدهم؟ آیا تحمیل دیدگاه شما، خود بازتولید همان روح استبدادی نیست که فیلم در پی افشای آن است؟ اصلا چرا این فیلم را شاهکاری از سنتز یا «درهم آمیزی» داستان رستم و سهراب ، لیلی و مجنون و رومئو و ژولیت ، و هاملت توصیف نکنم که راوی برای به اندیشه واداشتن «مخاطب»، نه تلنگر، بلکه به او لگدِ بیدارباش می زند! این فیلم یک شاهکار است. این فیلم فلسفه ای است که از زمان خود جلوتر است ولی در زمان موعود تفسیر می شود! حتی می توانم بگویم که نام رعنا بخوبی تعین شده است. (رعنا توصیفی از قامت بلند سرو آزاده و آزادگی است – که در فیلم نیز خود را آزاده می داند، که توسط غلامِ بوالهوسی بریده می شود). حتی اگر فیلم پیرپسر الهامگرفته از برادران کارامازوف باشد، باز هم این مانع از خوانش نمادین و جامعهشناختی آن نمیشود. ادبیات تطبیقی و فلسفهی هنر به ما میگویند که هیچ متن یا اثر هنری، تنها یک معنا ندارد. اثر، پس از تولید، از خالق خود جدا میشود و در قلمرو مخاطب وارد میگردد، جایی که هر بیننده حق دارد با زمینهی فرهنگی، تاریخی و عاطفی خود، معنا بسازد. مانند کودکی که پس از رشد و استقلال دیگر متعلق به خانواده خودش نیست، بلکه متعلق به خانواده جهانی است.
اول از هر چیزی ارادت خودم رو به همه نظرات به ویژه نظر شما ابراز میکنم خب من هم نظر خودم رو گفتم شما هر نظری داشته باشید آزادید خب چرا من آزاد نباشم؟ اینکه در پاسخ شما نظری خلاف شما گفتم به معنای غلط بودن دیدگاه شما نیست شما هم این آزادی رو به همه بدین که پاسخ شما رو بدهند ممنونم به خاطر گفتگوی با آدم محترمی مثل شما
فیلم در کل تاثیر گذار بود،اونجایی که خانوم حاتمی به بهداد گفت تو که که بلد نیستی اوج احساسی فیلم بود
ممنون که نظرتون رو باهامون درمیون گذاشتین.
«پیرپسر»: جدال دو جهان
خوانشی متفاوت و نمادین از نبرد سنت و رنسانس در جامعهای در حال گذار
در فیلم پیرپسر، تماشاگر با جهانی روبهروست که در ظاهر، میان روابط خانوادگی و درونی شخصیتها جریان دارد، اما در لایههای زیرین، نبردی پنهان میان دو عصر را بازنمایی میکند: عصر کهنگی، تاریکی و اطاعت کور، در برابر عصر بیداری و آفرینش و نور.
پدرِ خانواده – غلام – نه یک انسان عادی، بلکه تمثیلی از استبدادِ دیرپای قدرت است؛ شخصیتی که به ظاهر مهر میورزد، اما در عمل، عشقش چیزی جز میل به تملک و سلطه نیست. او نمایندهی نظامی است که میخواهد تا واپسین نفس، هر حرکت و هر اندیشه را در قفسِ خواست خود نگه دارد. فرزندان او، سه قوهی خاموش جامعهاند؛ آنانی که باید ستونهای پویایی باشند اما در چنگال پدرسالارِ فرمانناپذیر، به سایههایی بیاختیار بدل شدهاند.
شیرهکشخانه، با آن دود سنگین و چهرههای نیمهمردهاش، تصویری از جهان سنتِ منجمد و نظام ارتجاعی است که در خلسهی خودخواسته فرو رفته است. در برابر آن، کتابخانه، نمایشگاه نقاشی و حضور هنرمندان نشانههایی از جامعهی نو، از رنسانسی که در راه است را به تصویر میکشند؛ جهانی که میخواهد بیدار شود، رنگ بگیرد، و سخن بگوید، اما هنوز در حصارِ سایهی پدر گرفتار است.
در میانهی این نبرد، رعنا – زنِ بیپناه و در عین حال مرکز شور زندگی – نماد ملت است؛ ملتی که همواره میان مهر و خشونت، میان خواستن و مصادره شدن، سرگردان است. پدر او را دوست دارد، اما عشقی آغشته به مالکیت و هوس؛ همانگونه که قدرت، همواره عشق به مردم را در قالب کنترل و تسلط معنا کرده است.
خشونت پایانی فیلم، نه صرفاً یک حادثهی دراماتیک، بلکه فریاد رهایی از زنجیر استبداد است؛ خونِ اجباریِ تولدی تازه. این پایان مبهم، مخاطب را در آستانهی پرسشی تاریخی رها میکند:
آیا جامعه از دل این طوفان، رهایی را خواهد زاد، یا بار دیگر در مدار کهنهی خود بازخواهد گشت؟
پیرپسر آینهای است در برابر جامعهای که در آستانهی پوستاندازی ایستاده است؛ جامعهای که در یک سو، دود سنت و خلسهی کهنگی را دارد، و در سوی دیگر، بوی رنگ، کتاب و موسیقی را. فیلم به ما یادآور میشود که هیچ رنسانسی بدون مرگِ مستبد ممکن نیست – و هیچ مرگی، اگر با آگاهی همراه نباشد، به رهایی نمیانجامد.
رعنا، لیلا، لیلی داستان، همان «زن» بود که مفهوم «زندگی»، عشق و پویایی را با خود داشت و اگر چه قربانی شد، و به مجنون نرسید، لیکن نوید «آزادی» را سر داد! [ زن، زندگی، آزادی ]
شما مثل رائفی پور نقد میکنید این فیلم هیچ ربطی به نماد ملت نداره فقط یک اقتباس جذاب از کتاب برادران کارامازوف ها از داستایوسفکی هست
چه نقد زیبایی… فیلم رو دیدم موضوع جالب ولی پرداخت ضعیف… تمام مواردی که فرمودید رو حین دیدن فیلم حس کردم…. ممنون بابت نقد دقیق و منصفانه
به نظرم کارگردان با داستایوفسکی مشکل داره …و حتما داشته ..چون غلام خیلی راحت ادم کشته و رفته چال کرده و یکی دیگه را هم به قتل میرسونه و بغل همون خاک میکنه …ولی عذاب وجدان هم نداره…در صورتی که داستایوفسکی عذاب وجدان قاتل را در رمان جنایت و مکافات به خوبی نشون میده
برداشت آزادی از رمان «جنایت و مکافات» بوده و قرار نیس هر اتفاقی که تو اون رمان افتاده توی فیلم هم بیفته.
مرگ پدر در اخر فیلم خیلی خوشحالم کرد ولی متوجه پایانش نشدم چرا باید در حالی که حامد بهداد فقط جراحت دست داشت زمین بخوره و به کمک برادر بیهوشش نره تا درو باز کنه یا به اورژانس زنگ بزنه یا هرکار دیگه ای
میتونست خیلی واقع گرایانه تر بسازه و قید مفاهیم پنهانیو حداقل در سکانس اخر فیلم بزنه
حامد بهداد زنده موند تا راوی این داستان بمونه.
فیلمنامهی پیر پسر نوشتهی اکتای براهنی تلاش میکند با ساختار روانشناختی و درام خانوادگی به سراغ مفاهیمی مثل سلطه پدر سرکوب عاطفی و انفجار خشم فروخورده برود اما در مسیر گاهی به دام اغراق در خشونت دیالوگهای تصنعی و ریتم سنگین میافتد
دیالوگها در بخشهایی از فیلم بهجای آنکه از دل شخصیتها بجوشند بیشتر شبیه بیانیهاند انگار نویسنده میخواهد چیزی را به زور در دهان شخصیتها بگذارد مثلاً جملاتی مثل تو فقط نفس میکشی تا سلطه داشته باشی یا این خانه بوی مرگ میده در لحظههایی از فیلم بهجای تأثیرگذاری حس شعار میدهند
با این حال فیلم در خلق فضای خفقانآور خانه موفق است سکوتها نورپردازی سرد و بازیهای درونی بازیگران بهویژه حسن پورشیرازی کمک میکنند تا مخاطب حس کند درون این خانه چیزی پوسیده چیزی در حال فروپاشی است
نقد اصلی من به فیلمنامه عدم تعادل بین روایت و نمادپردازی است فیلم گاهی آنقدر در استعاره غرق میشود که روایت خطی و دراماتیک را قربانی میکند شخصیتها بیشتر نمادند تا انسان پدر نماد سلطه پسر نماد شورش زن نماد گسست این رویکرد اگرچه جسورانه است اما مخاطب را از همذاتپنداری دور میکند
در مجموع پیر پسر فیلمیست که میخواهد دیوارهای سنت را با پتک روانشناسی بشکند اما گاهی خودش در میان آوار استعارهها گم میشود اگر فیلمنامه کمی از شعار فاصله میگرفت و دیالوگها را از دل شخصیتها بیرون میکشید میتوانست به اثری ماندگار بدل شود
مرسی که نظرتون رو با ما درمیون گذاشتین.
وقتی حسن پور شیرازی در سکانس دعوا خورد زمین با صدای بلند گفت آییییییییی…آی… دهن همتونو…
یه موضوعی یادم رفت بگم
اینکه میشد یه برداشت سیاسی از فیلم داشت و شباهت شرایطی که توش هستیم یه نوع همزادپنداری با رضا و علی به عنوان ساکنین کشور باشه با وجود فردی مستبد و زورگو !
در عین حال خانه ای بسیار زیبا ولی پر از بدسلیقه گی و بی نظمی که در عین حال همه چیز قابل پیدا شدن .
یا مثلا سرکوب در درون مرز خانه بی نام نشان و دفن شدن کنار استخر !
جذابیت های خارجی و کمک های بی مورد غمخوار و همچنین وجود شاگرد غمخوار به عنوان کسی دایه افراد داخل خانه را دارد اما پی تسویه حساب شخصی است .
و بسیاری نشانه های دیگر …
دوست عزیز خاصیت اثر هنری همینه؛ هرکسی میتونه برداشت شخصی خودش رو داشته باشه.
نمیگم خیلی سطحی نقد شده اما دقت لازم رو نداشته :
نکته اول درباره شکل گیری اتفاقات با سرعت ناشی از عدم دسترسی به متریال مورد نیاز از نظر صحنه های عاشقانه بی پرواست که در سینمای ایران خیلی سخت بتونی بزورش بدی .
نکته دوم درباره منبع درآمد هم که در صحنه ای وقتی رعنا پول بهره ای می خواهد غمخوار به غلام نگاه معنی داری می کند
نکته سوم طولانی شدن روایت هم ناشی از ترس مجری فیلم نامه در متن بصری فیلم هست که خب بشدت دستش بسته است و جسته گریخته و در لفافه گاها مطالبی رو القا میکنه
نکته چهارم بازی ها به نظرم به ترتیب رعنا ، غلام ، رضا و علی از نظر قدرت انتقال احساس به تماشاگر برام رده بندی شد .
نکته پنجم به عنوان کسی که تقریبا پدری بدین شکل و شخصیتی چون علی دارم اتفاقا نویسنده یا فیلم نامه نویس بشدت فضا رو میشناخته و روایت ها حدودا درست هست در چنین فضاهای خانوادگی دنبال دلیل برای بعضی رفتارها نباشید منطقی وجود نداره
در کل فضا فیلم برای من جذاب و زمان طولانی ملموس نبود شاید بخاطر نزدیکی فضای فیلم و تجربیات خانوادگی بنده ولی در مورد بشدت پایان فیلم قابل حدس بود منعجب نشدم و از پایان بندی بسیار خوشم اومد .
امیدواریم ادامهٔ زندگی براتون قشنگتر رقم بخوره💐
بی معنا و تهی نبود،دغدغه داشت،حرف زیاد داشت اما کارگردان و عوامل این فیلم نمیخواستند صرفا فیلم به سرنوشت برادران لیلا دچار بشه،این پا و اون پا میکردند،میگفتن ما میدانیم ،میخواهیم بگوییم ولی میترسیم،حتما اگر این گروه همین سناریو را در سینمایی آزاد میساختند متوجه منظور من میشدید،در سرتاسر زمان تماشای فیلم احساس میکنید چیزی گمشده،تکه تی از پازل کم است،مثل غذایی که بی نمک است،تصور کنید کتری را برای تهیه چای روی اجاق بگذارید ولی شعله زیر آن به قدری ضعیف است که آب را نمیتواند بجوشاند ،بعد از ۳ساعت آب کتری خشک شده ولی شما نمیتوانید به هدف خود که تهیه چای است برسید،عوامل فیلم در این اثر همینقدر موفق بوده اند،
بهنظر من هدف فیلم کاملاً روشن و واضح بود و بیان شد. ممنونم از نظر شما💐
بنظرم میشه به طراحی صحنه جایزه خوبی داد روایت فیلم خیلی کار داره و باگ زیاده علی هم ک همه میگن بد بازی کرده اتفاقا همچین شخصیت هایی ضعیف و سرکوب شده وجود دارند و مشخص نیمه تاریکی تو سرگذشتش هست
مشکل از شخصیت ضعیف نبود، مشکل از بد بازی کردن بود. اینقد تصنعی و بد بازی میکرد که از کار زده بود بیرون.
بنظرم دو تا پسر از نظر شخصیتی بهشون اشاره شد که مرد تربیت نشدند و یک حس ضعف در اون ها دیده شد و اینکه تسلط پدر روشون بود مشخص از بچگی هم این خشوت ها شکنجه تعرض وجود داشته و اون ها جلوی پدر دچار خشم سرکوبشده الکن اختلال هویت بودند کما اینکه رضا کلاه گیس زنانه گذاشت ماتیک زد و علی هم تا چهل سالگی ارتباط واقعی نگرفته بود مشهود بود چرا بچها زورشون نمیرسه چون همیشه دچار ضعف بودند فاقد مردانگی واقعی بودند
در این فیلمسه زن حضور داشتند
مادر علی
مادر رضا
رعنا
هر سه بدبخت شدند
اولی مالش را باخت
دومی و سومی جانش
در واقع زن پولدار در این جامعه کثیف مال می دهد و زنان فقیر در پی مال جانشان
رعنا از همان ابتدا میدانست غلام مردی بد است در همان سمساری غمخوار به او گفته شد اما برای پول خود را فروخت
رعنا در همان سکانس سمساری تصمیم خود را برای فروختن خودش گرفت
همه زنان مشابه رعنا فکر مبکنند زرنگند اما همه یک جا می روند باغچه خانه قدیمی غلام
زیباترین صحنه فیلم کافه گالری با حضور خود بابک حمیدیان بود
زنی که از نگاه مردان لذت میبرد و زیباییش را میفروخت
احساسی که اکثر زنان شکست خورده و بدبخت دارند
اولا که خارج از موضوع اجتماعی کاملا به صورت نمادین موضوع ایران مورد بحث بوده
دوما تو فیلم گفته که پدر از کجا پول در میورده اگرم نمیگفت موضوع مهمی نبود
شما پول نفت رو بچسبی میفهمی پدر از کجا پول در میاورد
سوما فیلم خیلی شبیه برادران لیلا بود که خداروشکر میشه موضوعات سیاسی رو در قالب اجتماعی بیان کرد که تکنیکال هم جامعه ضعیف از سیاست ضعیف میاد
مورد آخر در قسمتی از فیلم که پسر کوچکتر به پدر درخواست بازسازی خانه یا همون ایران رو داده بود
پدر ظالم جمله ای گفت که به گوش همه ما آشناست
اینجا امنیت و آسایش دارید
سخنرانی ترامپ هم فقط تو تلویزیونه چون مشکل از ترامپ نیست مشکل از داخل و پدر خونست
رائفی پور ورژن مخالف جمهوری اسلامی هستید شما البته به نظر شما احترام میگذارم ولی منظور فیلم از خانه غلام کشور ایران نبود
هرکسی میتونه برداشت شخصی خودش رو از فیلم داشته باشه؛ چراک اثر هنری تأویلپذیره و هرکس مطابق با ذهنیت خودش تفسیر میکنه.
دوست عزیز به نظرم نقد شما اصلا هم تخصصی نبوده
شما میگید فیلم کش پیدا کرده و دقیقا مثل نقد شما هست
شما برداشتین بدون در نظر گرفتن علتهای پیش فرض سینما و حتی ارتباط عام و فرهنگی تحلیل میکنید، سینما این نیست برای نقد باید حداقل چند بار فیلم رو دیده باشید که توی نقدتون اصلا انگار خلاصهی فیلم رو دیدید
مرسی که نظرتون رو دربارهٔ نقد باهامون درمیون گذاشتین. ما سعی کردیم همهٔ موارد رو در نقد بیاریم و قطعاً فیلم رو هم دیدیم. تنها کسی که بدون دیدن فیلم نقد میکنه آقای فراستیه😂😂😂 ما همچین تواناییای نداریم.
نقدی بر فیلم «پیرپسر»
«پیرپسر» فیلمی است دربارهی زوال، اما نه زوال جسم، بلکه زوال معنا. اکتای براهنی جهانی خلق کرده است که در آن مرز میان قدرت و ضعف، گفتوگو و سکوت، عشق و نفرت، بهتدریج محو میشود. او نه قصهای روایت میکند و نه تماشاگر را به همدلی دعوت؛ بلکه انسان را در لحظهی فروپاشی درونیاش برهنه میسازد.
در این #فیلم، خانه تنها یک مکان نیست؛ استعارهای است از ذهن مردی که سالها زیر سایهی اقتدار، خود را پنهان کرده است. دیوارها، قابها و نورهای خفه، نشان میدهند که حافظه به زندان تبدیل شده. دوربین، بیرحمانه و آرام، درون این ذهن متروک حرکت میکند؛ جایی که هر حرکت، نشانهی پوسیدگی است.
#براهنی با شکستن روایت خطی و حذف پیوندهای علتومعلولی، تماشاگر را وادار میکند از معناهای آماده بگریزد و خود در ساخت معنا مشارکت کند. ریتم کند فیلم نه از ناتوانی، بلکه از تأملی آگاهانه سرچشمه میگیرد؛ ریتمی که مخاطب را از تماشای حادثه به اندیشیدن دربارهی ریشهی آن میکشاند.
در ظاهر، فیلم تضاد میان پدر و پسر را روایت میکند، اما در عمق، گفتوگویی است میان دو دورهی تاریخی: نسلی که بر قدرت بنا شده و نسلی که در جستجوی رهایی از آن است. این درگیری، نه بیرونی، بلکه روانی است؛ جنگی در ذهن، میان سکوتِ پدر و خشمِ پسر.
در پایان، «پیرپسر» پاسخی نمیدهد؛ زیرا مسئلهاش پاسخ نیست، بلکه دیدنِ شکست است. فیلم یادآور میشود که گاهی انسان پیش از مرگ، در درون خود دفن میشود — جایی که هنوز میفهمد، اما دیگر نمیتواند بگوید.
این سکوت، نقطهی اوج فیلم است: لحظهای که انسان از خود تهی میشود و فقط «حضورِ زخمها » باقی میماند.
فراتر از قابها و ریتم تأملآمیز، «پیرپسر» بیش از هر چیز بر فیزیک زوال تکیه دارد. در این جهانِ از معنا تهی، بدنها خود به استعاره تبدیل میشوند؛ سکونِ پر از التهاب پدر در برابر حرکات عصبی و سرکوبشدهی پسر، بار سنگین تاریخ را نه از طریق دیالوگ، بلکه با زبان بدن منتقل میکند. در کنار این نمایش درونی، طراحی صدای خفه و محیطی فیلم نیز سکوتها را شکست نمیدهد، بلکه عمق زندان ذهنی شخصیتها را تقویت میکند، و هر صدای ناگهانی تبدیل به فریادِ وجدانی میشود که مدتهاست خاموش مانده است. این همنشینیِ حسابشدهی تم، تکنیک و بازیگری است که فیلم را به تماشای شکستِ انسان در لحظهی پیش از اعتراف تبدیل میکند.
دیدگاه نویسنده
از نگاه من، «پیرپسر» بیش از آنکه فیلمی دربارهی یک شخصیت باشد، روایتی دربارهی حذف تدریجی انسان در ساختار قدرت است. فیلم بهدرستی نشان میدهد که چگونه پدرسالاری، پیش از آنکه دیگری را نابود کند، درون خویش میپوسد. هیچکدام از شخصیتها در این جهان بیگناه نیستند؛ زیرا هرکدام به نوعی از سکوت، از ترس یا از اطاعت تغذیه میکنند.
در پایان، آنچه باقی میماند نه قصهی خانوادهای ویران، بلکه تصویری از نسلی است که در آستانهی بیداری، هنوز میان گناه و رهایی معلق است.
«پیرپسر» برای من فیلمی است دربارهی لحظهی پیش از اعتراف بود لحظهای که وجدان هنوز زنده است، اما زبان و اراده از کار افتاده است…
فیلمی گوه بود و گوه نقد کرده
مثل اینکه از دهه هشتادیا خاطره بدی دارید چیکارتون کردن که اینطوری هیت میدید؟
درود فیلم بسیار بد دور از واقعیت پدرایرانی و فرهنگ ایرانیان است فیلم ممکنه یه تهاجم فرهنگی بین پدر و پسر ایرانی باشد پدر ایرانی همیشه پشت بچه هاش بخصوص پسر بوده حتی قاتل
بسیار زیاد در طول این سالها ما فرزندکشی دیدیم؛ اونها پدر نبودن؟ ما نمیتونیم بگیم همهٔ پدرها و مادرهای ایرانی پاک و بیگناهن. در جامعهٔ ما بهوفور داره این موارد مشاهده میشه.
اون سکانسی که حامد بهداد فهمید که پدرش عاشق رعنا شده یک دیالوگ عجیبی گفت که خودم شنیدم که گفت مشکل داری مشکل داری … ما داریم زحمت میکشیم
پیرپسر بهعنوان آینهٔ جامعهای در بحران
فیلم «پیرپسر» فقط روایت یک انسان افسرده نیست؛ بلکه نمایش استعاری جامعهای است که در پی سالها شکست، محدودیت و انکار احساسات، دچار فروپاشی فرهنگی شده است.
از این منظر، هر صحنه، رنگ، سکوت یا رفتار در فیلم، نشانهای است از یک تروما یا زخم جمعی.
خوشحالیم که نظرتون رو با در میون گذاشتین.
جالبه به نمادها و نشانه های فراماسونری که زیرکانه و کاملا عمدی تو چندتا سکانس اشاره نکردید.سکانس حامد بهداد و لیلا حاتمی تو کافه و صحبت در مورد راست چشم یا چپ چشم بودن افراد صحبت میکردن و یا سکانسی که غلام پدر خانواده داشت تلویزیون ی کخ شکسته شده بود رو تماشا میکرد و مستندی در مورد فراماسونری و نشون دادن تک چشم بودش و سکانسی که دوربین روی عکس مادر رضا روی دیوار در حالی که یک چشمش سوراخ بود و تنها یک چشم داشت
سلام دوست عزیز. نشانههای فراماسونری جزو نقد فیلم نیس که ما بنویسیم. نمادگرایی فراماسون جزو نشانهشناسی فیلم نیس قطعاً. از نظرتون سپاسگزاریم.
چقدرسطحی وضعیف نقدکردی.شماپس فیلم روندیدی ونقدمیکنی.اول منبع درامدپدردرحال حاضر پول سودی بود.وقتی رعناددمغازه غموخوارگفت پول زودی میخوام غمخواربانگاهی به غلام گفت که پول سودی هم برات جورمیکنیم.ودوم فردمعتاددرروزدوم ترک قدرتش باده تامردبرابری میکنه.سوم رضاشخصیت دوگانه دارد.این تاییدغلام ومحبت علی وگهگاهی تاییدش بخاطرنقشش بعنوان پدروکمک مالی هس.وخیلی مشکلات دیگه هم نقدشماداشته که درحوصله من نگنجیدبنویسم
متشکرم نظرتون رو با ما در میون گذاشتین.
نمیگم خیلی سطحی نقد شده اما دقت لازم رو نداشته :
نکته اول درباره شکل گیری اتفاقات با سرعت ناشی از عدم دسترسی به متریال مورد نیاز از نظر صحنه های عاشقانه بی پرواست که در سینمای ایران خیلی سخت بتونی بزورش بدی .
نکته دوم درباره منبع درآمد هم دقیقا خانم رضوی اشاره کردند که در صحنه ای وقتی رعنا پول بهره ای می خواهد غمخوار به غلام نگاه معنی داری می کند
نکته سوم طولانی شدن روایت هم ناشی از ترس مجری فیلم نامه در متن بصری فیلم هست که خب بشدت دستش بسته است و جسته گریخته و در لفافه گاها مطالبی رو القا میکنه
نکته چهارم بازی ها به نظرم به ترتیب رعنا ، غلام ، رضا و علی از نظر قدرت انتقال احساس به تماشاگر برام رده بندی شد .
نکته پنجم به عنوان کسی که تقریبا پدری بدین شکل و شخصیتی چون علی دارم اتفاقا نویسنده یا فیلم نامه نویس بشدت فضا رو میشناخته و روایت ها حدودا درست هست در چنین فضاهای خانوادگی دنبال دلیل برای بعضی رفتارها نباشید منطقی وجود نداره
در کل فضا فیلم برای من جذاب و زمان طولانی ملموس نبود شاید بخاطر نزدیکی فضای فیلم و تجربیات خانوادگی بنده ولی در مورد بشدت پایان فیلم قابل حدس بود منعجب نشدم و از پایان بندی بسیار خوشم اومد .
من این فیلم رو درحالی میدیدم که خودم مشغول کار منزل بود و همسرم از تلوزیون با صدای بلند داشت این فیلم رو تماشا میکرد و من جسته گریخته در جریان فیلم بودم ، اما سوال بزرگم دائم این بود چرا این پسرهای جوان ونیرومند از پسر این پیر مرد بر نمیان اعصابم خورد شد وقتی دورتر جوان زیر متکا دست و پا میزد ،، به نظرم همین برای غیر منطقی و غیر واقعی بودن فیلم کافیه ،، اگر دوتا دختر بینوا یا دوتا نوجوان یا زن کتک خورده ی درمانده ای بود باز این برخورد ها قابل فهم بو
لطفا فیلم رو کامل ببینین چون با شنیدن چند سکانس نمیشه دربارهٔ فیلم نظر داد.
بنظرم این فیلم بیشتر از اینکه روابط خانواده و پدرسالاری باشه.نمادی از حکومت و مردم بودند.حکومتی بشدت سنتی و مست و متوهم متشکل از یکسری افراد پیر ولی دارای پول و قدرتی که به زور از نسل قبلیشون گرفتند ولی به جوانان مملکت زور میگن و حق ادامه دادن مسیر زندگیشون نمیدن.حکومتی که نماد پدر یک کشور معرفی میشه ولی به فرزندانش اجازه جایگزینی خودشون نمیدن و عشق و امید و آینده ازشون میگیرند.و در آخر اگه قیام کردند و خواستن پدر قلدر و زورگو برکنار کنند،بخاطر یه عمر توسری خوری و عدم قدرت کافی،در نهایت،هر دو طرف نابود میشن و کشور به تصاحب بیگانگان در میاد
سلام به نظرمن تا این حد واقعیت جامعه گذشته یا حال ما نبود یک جور ساختار شکنی ها داشت که باعث میشد نسبت به دیدن فیلم توجه کنیم فقط از بازی اقای پور شیرازی لذت بردم و مثل همیشه عاشق نقش های حتی کم از اقای داوودنژاد
دوست عزیز ساختارشکنی اصل مهم کار هنری در همهٔ دورانهاست و هنرمندان همیشه ساختارشکن و قانونگریز بودن. از گذاشتن نظرتون سپاسگزارم
سکانس ها و صحنه های خشونت آمیز فیلم واقعا آدم رو عصبی میکنه ، به نظرم واقعا فیلم مزخرفیه و ارزش دیدن نداره چون به شدت تو روحیه و روان آدم تاثیر منفی میذاره .
سعی کنید فیلما و سریالا روتون تأثیر نذاره چون درهرحال واقعی نیستن.
پشت صحنه با هم خوبن همش فیلمه
باورم نمیشه
فیلم از این آشغال تر هم هست ؟
چقدر پول حیف و میل می کنید
کدوم آدم بیکاری پاشده رفته سینما
شما مگه فیلم رو ندیدین؟ بعد چطور به تماشاگران یه فیلم بهطور کلی توهین میکنین؟ هرکسی مختاره برای فیلم مورد نظرش بلیت تهیه کنه و بره ببینه. ما حق نداریم برای دیگران تعیین و تکلیف کنیم.
اگر این فیلم به نفع رژیم نبود حتما اجازه پخش نمیدادن این حکومت دوست داره مردم این فیلم هارو ببینند فیلمی که خشونت بی احترامی ایروتیک باشه خیلی براش امتیاز
خیلی بااطمینان نمیشه دربارهٔ این موارد نظر داد.
فیلم خیلی خیلی آشغالی حیف وقتم که گذاشتم برای دیدنش ضمنا منتقد عزیز انگار در سینمای ایران زندگی نمی کند که می فرماید فضای بسته دقیقا در سینمای ایران دیگه چه کثافتکاری های باید انجام بدن که ندادن سینمای ایران در حال حاضر فقط روابط مستقیم بین مرد و زن رو به نمایش نگذاشته که این بازیگرهای هرزه و بی شرف در یکی دو سال آینده به لطف امثال اکتای انجام خواهند داد
دوست عزیز در حال حاضر فیلمهای مختلفی روی اکرانه برای همهٔ سلیقهها: کمدی، درام، خانوادگی، جنگی و … . سلیقهٔ دیگران رو زیر سؤال نبرین. سینمای ایران تو این سالها محدودیتهای بسیاری داشته و درست نیس چون شما دوس ندارین به سینمای ما بگین آشغال و کثافتکاری.
ادمین فقط بلده دربرابر نظرات جبهه گیری کنه متاسفم که عقایدتون انقدر پوچه
نشون دادن عرق خوری، صحنه های زایمان، بوسه غیر مستقیم، رقص زنان و… در سینمای جمهوری اسلامی به نظر شما کثافت کاری نیست و نباید به سلیقه ها توهین کرد؟ بحث زیر سوال بردن عقاید و ارزش ها ربطی به سلیقه افراد نداره
دوست عزیز چون ۱۰ درصد از جامعه ما سنتی فکر میکنن ۹۰ درصد دیگه نباید نشون داده بشن؟ شما تو کدوم ایران زندگی میکنین؟ چون شما دوس ندارین بقیه هم نباید دوس داشته باشن؟ چون از نظر شما بده بقیه هم نباید نظر بدن؟
وجود امثال شما باعث بروز این وضعیت مملکته ! دیکته عقاید منسوخ و متحجرانه
کاش در نمایش تابلو نقاشی نادرشاه ، عکس از اغامحمدخان میگذاشت که خیلی فیلم معنادارتر میشد و نشان میداد که پدرخانواده در واقع یک پیر پسر است که همین باعث ایجاد عقده های روانی در او شده و … در غیر اینصورت انتخاب این اسم برای این فیلم چه معنایی داره؟
ممنون از نقد و تحلیل شما .
فیلم بسیار زیبا بود مخصوصا بازی آقای پور شیرازی .
تعجب میکنم از بعضی ها که میگن سیاه نمایی شده و واقعیت جامعه چیز دیگه ای هست . به نظرم داستان خیلی عادی و مستنده . روزانه چندین قتل و پدر یا پسر کشی اتفاق میفته و اصلا چیز عجیبی نیست .
من از کلیت فیلمنامه خوشم اومد . اما به نظرم باگهایی داشت که میتونست بهتر باشه.
1_ علی شخصیت مثبت فیلم بود و در کل فیلم حتی رعنا هم تاکید میکرد که خوب بمون . این شخصیت از بچگی میدونست که پدرش قاتل بوده و مادررضا رو کشته اما هیچ واکنشی نشون نداد .
2_ باتمام تنفری کهپسرها از پدر داشتن حتی علی که میدونست پدرشون قاتله اما زمانیکه سکته کرده بود و داشت میمیرد باز هم احیاش میکنن . حتی اگر شخصیت علی خیلی بی دست و پا و منفعل باشه کوچکترین کاری میتونست برای بهقولخودش جواب مناسب دادن به کارهای پدرش بوده بده این بود کهبذارن بمیره
3_رعنا زمانی که میخواست پولها رو پس بده چرا دوباره سوار ماشین شد و با ناز و عشوه با غلام صحبت میکرد ؟ انگار که همچنان دلش میخواست هم پدرو راضی نگه داره هم پسر رو داشته باشه ؟
4_بعد ازدرگیری در ماشین همچنان در شهر بودن و میتونست خودشو از ماشین پرت کنه بیرون . به نظرم فضای انتخابی برای اینموقعیتاصلادرستنبودوبایدقراردر جایی مثلا خارج از شهر گذاشته میشد تا امکان فرار برای رعنا نبود و این آدم ربایی واقعی تر دیده میشد .
5_خیلی شنیدم که از قد رت غلام در صحنه آخر فیلم انتقاد میشه و میگن چرا زور یک پدر معتاد بیشتر از دو پسر جونترشه ؟
اما برای من کاملا منطقی و عادی دیده میشه چون دیدم
از ابتدای فیلم در چند صحنه میبینیم که زور پدر بیشتره همچنین یک شخص روانی زورش به مراتب بیشتر ا زیک آدم نرماله. حتی اگر خودمون هم مقایسه کنیم در عصبانیت به خاطر ترشح هورمون آدرنالین قدرت و پرخاشگریمون بیشتر میشه و این به نظرم کاملا درست نشون داده شده بود.
مورد دیگه در مورد درآمد و پولهایی بود که غلام داشت . در صحنهایکه در مورد گذشته غلام صحبت میشد گفته شد که اون قاچاقچی بوده و رفیقاشو لو داده همین طور دارایی و ارث و میراث مادر علی رو هم بالا کشیده . پس کاملا مشخصه که اینپولها از کجا بوده .
دوست عزیز خوشحالیم که نظراتت رو باهامون درمیون گذاشتی.
اگر به لایه های زیرین جامعه بریم و از نگاع روانشناختی بررسیش کنیم میبینیم که این فیلم روایت زخمها و تروماهای خاموش جامعه رو داره که سعی در پنهان نگه داشتن اونا هست…تحلیل شخصیت و نقش ها با توجه به زخمهایی که هرکدومشون حمل میکرد بینظیره…جسورانه..شجاعانه و واقع گرایانه…
بله نظر شما درسته. خوشحالیم نظرت رو برامون نوشتی.
یکی از جامع ترین ودقیق ترین و بی طرفانه ترین نقدها در مورد فیلم بود که بسیار هوشمندانه به همه زوایای فیلم پرداخته بود.لذت برم از نقد
درود بر شما. خوشحالم که از نقد خوشتون اومده و همهٔ مواردی رو که میخواستین پوشش داده.
نقد بسیار خوبی بود. ولی از نظر من: به جز بازی بینظیر آقای پور شیرازی بدترین فیلمی بود که در زندگی دیدم…. بنظرم فیلمنامه از یک مغز و ذهن بیمار جاری شده بود. با بازی های بد آقای بهداد و خانم حاتمی….. اصلا منظور از ساختم فیلمی با اینهمه نفرت چه بود؟؟؟!!!
خوشحالیم نظرت رو باهامون در میون گذاشتی.
«پیرپسر»؛ اثری که میخواست عمیق باشد، اما در سطح ماند
فیلم «پیرپسر» یکی از آن آثاریست که در ظاهر میخواهد روایتی انسانی، تلخ و پرمغز از خانواده، خشونت، عشق و سقوط ارائه کند، اما در عمل نهتنها در هیچیک از این زمینهها موفق نیست، بلکه بارها و بارها مخاطب را با این پرسش تنها میگذارد که اساساً هدفش از روایت چه بوده است. تجربهی من از تماشای این فیلم چیزی فراتر از سردرگمی، دلزدگی و حس «چرا باید ببینمش؟» نبود. در ادامه میخواهم دلایل این احساس را دقیقتر بررسی کنم.
~شخصیتهایی که ساخته نمیشوند
بزرگترین ضعف «پیرپسر» بدون شک در شخصیتپردازیاش است. فیلم شخصیتهایش را فقط در حد تیپهای کلی رها میکند و هرگز از مرز سطحینگری عبور نمیکند.
نمونهی بارز آن، شخصیت اصلی با بازی حامد بهداد است؛ مردی ۴۰ ساله، اهل مطالعه و تفکر که رفتارش در تمام طول فیلم نه نشانی از پختگی دارد و نه حتی کوچکترین همخوانیای با پیشزمینهای که فیلم از او میدهد. او بهطرزی عجیب بیعمل، سادهلوح و تو سریخور است و هیچ توضیح منطقیای هم برای این تناقض ارائه نمیشود. اگر قرار بود این ویژگیها از آسیبهای گذشته یا روانپریشیهای شخصیتی او نشئت بگیرد، فیلم باید سرنخی میداد — که نمیدهد.
در مقابل، شخصیت پدر (با بازی پورشیرازی) تا مدتی قابل باور است، اما از جایی به بعد خشونت او به سطحی غیرقابلدرک میرسد: قتل، مصرف افراطی مواد، تجاوز و نفرت عمیق از فرزندانش، بدون اینکه ما بدانیم ریشهی این حجم از تاریکی کجاست. او فقط «بد» است، همین. اما درام نمیتواند بر دوش شخصیتهای تکبعدی بایستد.
~دنیایی که نمیفهمیم در کجاست
فیلم حتی در ابتداییترین وظیفهاش یعنی «ساختن فضا» شکست میخورد. تماشاگر نه میداند زمان وقوع داستان دقیقاً کجاست — دهه ۷۰؟ ۸۰؟ ۹۰؟ — و نه احساس میکند در جهان مشخصی سیر میکند. خانهای که بخش عمدهای از روایت در آن میگذرد، نه حال و هوای مشخصی دارد، نه جغرافیایش معلوم است، نه اتاقها و فضاهایش حس و معنایی میسازند.
در نقطهای از فیلم حتی تا وقتی شخصیت نگفت «اتاق من است»، نمیدانستم در اتاق خودش هستیم. این یعنی طراحی صحنه و میزانسن در انتقال حس مکان کاملاً شکست خوردهاند.
~فیلمبرداری آزاردهنده و بیهدف
یکی دیگر از ضعفهای اساسی «پیرپسر» در فرم است. استفادهی بیدلیل از دوربین رویدست در فضای داخلی خانه فقط باعث آشفتگی بصری و سردرد مخاطب میشود. وقتی این تکنیک نه در خدمت انتقال حس روانی شخصیتهاست و نه کمکی به فضاسازی میکند، تبدیل به ژستی خستهکننده میشود.
اغلب نماها در مدیوم یا مدیومکلوز باقی میمانند و بسیاری از کلوزآپها نه معنا دارند و نه ضرورت. نتیجه؟ تصویری بیهویت و بیهدف که مخاطب را از داستان دور میکند.
~نمادگرایی مصنوعی و تزئینات بیربط
تابلوها و نقشونگارهای خانه بهجای آنکه نشانهای از شخصیتها یا وضعیت درونیشان باشند، شبیه اشیایی تزئینیاند که صرفاً برای «عمیق جلوه دادن» صحنه استفاده شدهاند. نه با گذشتهی شخصیتها پیوندی دارند، نه در روایت نقشی بازی میکنند. حتی تاریکی دائمی فضا که احتمالاً قرار بوده نماد «فساد» یا «ویرانی» باشد، در نبود زمینهی دراماتیک فقط به یک انتخاب تصادفی و بیمنطق تبدیل شده است.
~ رابطهای بیریشه و عشقی بیمعنا
رابطهی عاشقانهی میان شخصیت حامد بهداد و رعنا، سطحی، بیمنطق و ناگهانیست. هیچگونه زمینهسازی روانی یا عاطفی برای شکلگیری این عشق وجود ندارد و مخاطب بهجای همراه شدن با احساس، تنها شاهد یک «اتفاق» بیدلیل است. همین بیریشگی باعث میشود تمام بار احساسی فیلم از بین برود.
~ تناقضها و حفرههای بزرگ منطقی
چرا غلام تا این حد زورمند و شکستناپذیر است؟ چرا پسرانش حتی در برابر نسخهی «نسخ» او هم ناتواناند؟ چرا فتیش پا در داستان حضور دارد اما هیچگاه معنایی نمییابد؟ چرا دوربین چهار بار روی پای رعنا تمرکز میکند بدون اینکه این انتخاب کوچکترین ارتباطی با شخصیتپردازی یا روایت داشته باشد؟ اینها همه سؤالاتیاند که فیلم هیچ پاسخی برایشان ندارد.
~جمعبندی: اثری که در همهچیز میخواهد باشد و در هیچچیز نمیشود
«پیرپسر» میخواهد عمیق، فلسفی، روانشناختی و نمادین باشد، اما نتیجه چیزی جز ترکیبی آشفته از ایدههای نیمهکاره نیست. فیلم نه در شخصیتپردازی موفق است، نه در فضاسازی، نه در روایت، نه در فرم. نه میتواند تماشاگر را درگیر کند و نه حتی احترام او را حفظ کند.
برای من، «پیرپسر» نه تجربهای سینمایی بود، نه حتی روایتی قابل تحمل. اثری بود که در تلاش برای معنا، همه معناها را از دست داد.
خوشحالیم نظرتون رو با ما درمیون گذاشتین.
اسم پسر بزرگ علی بود ، محسن همسر قبلی رعنا بود در این نقد اشتباه نوشته شده
سلام. نقدتون رو در جاهایی قبول دارم و البته در سکانس های ۱۵ در دقیقه آخر نیاز بود که حامد بهداد و ولی زادگان خشم بیشتری از خودشون نشون بدن، یعنی در شرایطی که اونا داشتن و حقایقی که کشف شده بود از لحاظ منطقی خشونت بیشتری رو میطلبید که این ایراد رو میشه به نویسندگی داستان گرفت، اما در مورد شخصیت و بازی حامد بهداد، به نظرم خیلی خوب بازی کرد و شخصیت منفعل و آسیب دیده ش کاملا با بازیش هماهنگ بود. همینطور در مورد اینکه پدر پولش رو از کجا آورده بود داستان اشاره هایی به اینکه دوستاش رو فروخته و بالای دار فرستاده کرد. این میتونه دلیل داشتن پولهایی باشه که چون از خلاف به دست اومدن جرات خرج کردنشون رو نداشته و نمیخواسته با کسی تقسیمشون کنه. مشکل دیگه ای که از نظر من توی داستان وجود داشت نپرداختن به کودکی و نوجوونی پسرها بود که میشد حتی روایت ها و یا فلش بک هایی به گذشته داشت که ارتباط بهتری بشه باهاشون برقرار کرد. در مورد اینکه چطور قدرت پدر باز هم بیشتر از پسراش بود. اگر با اعتیاد و واکنش بدن به خماری آشنا باشید در اون مرحله سیم کشی، کاملا بدن یک انرژی فورانی رو تجربه میکنه که کاملا در فیلم درست کار شده بود. در کل فیلم رو دوست داشتم و به جز نقدهایی که به داستان ميشد داشت، عیب دیگه ای بهش وارد نیست.
خوشحالیم که نظرتون رو با ما درمیون گذاشتین.
راستی یادم رفت بگم،اون ایرادتون که فرمودین باگ فیلمنامه هست ابدا وارد نیست.اگر با اعتیاد و نشئگی و خماری درگیر بودید قطعاً این ایراد رو نمیگرفتید و رفتارهای پدر رو بهتر درک میکردید.بعد از مرحله سیم کشی(مرحله اول خماری)بدن به یک پایداری نسبی میرسه تا آغاز مرحله دوم،این فاصله با حمله تروماها و خاطرات بد تمرکز خماری رو از جسم به ذهن میبره و انسان پرخاشگرتر میشه،به عبارتی ارزشها براش اگر بی رنگ نشن کم رنگ میشن.درود
خیر با اعتیاد سروکار نداشتم اما معتادهای زیادی رو دیدم که حتی نمیتونن از جاشون بلند شن. حتماً دراینباره تحقیق میکنم و ممنون از نظرتون.
نقدتون در مورد فیلم رو خوندم،درخیلی از موارد مطرح شده با شما همسو نیستم،بنظر من سطح فیلم از سینمای مبتذل ما نه یک سروگردن که خیلی بیشتر بالاتره،طراحی شخصیتها(مصداقشون در جامعه)تفریحات سه نسل(پدر:عیاشی،پسربزرگ:کتاب خواندن نیم بند،پسر کوچک سیگارو گل)جهان بینی اونها،عتیقه فروشیای که محل عشق و حال پدر بود(خاطرات)و…
بعنوان نمونه عرض کردم وگرنه پریود از این دست.
اگر نقدتون نقد این فیلم در مقایسه با سینمای جهانی باشه قابل پذیرش تره،سینمای ما با اون همه محدودیت که در فیلم نامه و ساخت و پخش برای فیلم بوجود میارن،در اومدن همچین اثری ازش بعیده.فیلم اصلا سطحی نیست مخصوصا در خصوص روابط پدر و پسرها یا پدر و پسرها و زن مستاجر،کم پرداختن به موضوع به معنی سطحی بودن رابطه نیست.بیشتر پرداختن به این موضوعات باعث میشد فیلم بیشتر از ۱۹۰ دقیقه بشه.
در کل از نقدتون لذت بردم.درود
ملاک ما بررسی فیلم ایرانی با فیلم ایرانی یا فیلم خارجی با فیلم خارجی نیس. ما فیلمها رو بهطور کلی و بدون هیچ جانبداری بررسی میکنیم. خوشحالیم که باهامون در ارتباطین.
نمادهای شیطان پرستی و فراماسونری در چندین صحنه مشهود بود
نقدتون رو دوست داشتم 👍
من تازه فیلم رو دیدم به نظرم 65 از 100 بود.
توضیحات کاملی دادید یه چند تا نکته اضاف کنم
طراحی صحنه و لباس عالی بود
به نظرم قصه خوب و بکر و شجاعانه ای داشت.
این جور که شنیدم به نظرم نمیتونه لایق اسکار باشه چون این فیلم از منطق خودش شکست میخوره و این تو ذوق میزنه.
به غیر از پدر هبچ کدام از شخصیت ها انسجام دیالوگ و روایی لازم رو نداشتن.
پرداخت به شدت ضعیف بود، این فیلمنامه حداقل 50 بار دیگه باید بازنویسی می شد.
به غیر پورشیرازی، بقیه بازی ها خیلی عقب هستن از قصه.
به نظرم نیمه اول فیلم کلا رو هواست،فیلم تازه با اومدن شخصیت زن داستان یه تکونی میخوره، انگار که خود فیلم هم هول هست زن که میبینه یهو نفسش تند میشه ریتم عوض میشه.
نماد پردازی هایی که به زور به قصه اضافه کردن که اگه نبودهم، قصه جلو میرفت
جمع بندی که نقاط ضعف زیاد داره اما عجیب هست که کار در اومده و جزء اون دسته از فیلم های است که مخاطب رو با خودش همراه میکنه، و بعد از خروج از سینما هم درگیر. پیشنهاد میکنم ببینید.
یه دوتا نکته بگم
انگار چند نسخه از این فیلم روی پرده رفته و چند صحنه از فیلم در حال حاضر حذف شده، احتمالا توی نمایش خانگی هم باید منتظر باشیم بیشتر ممیزی بهش بخوره.احترام به شعور مخاطب صفرـ
بعدم با توام، بله با تو تماشاچی شل مغزی که، پای همچین فیلمی هر هر،کر کر در گوشی با بغل دستیت میخندی. یا تو بی شعوری که ویپ میکشی تو سالن،یا تو بی ملاحضه ای که موهاتو سامورایی زدی یه چوبم توش،فکر نمیکنی پشت سریت هم ادمه چطور ببینه اخه با اون کله ات، صورت….
امشب سه بار جامو عوض کردم🥴
امیدوارم روزی برسه فرهنگ فیلم دیدن تو ایران جابیفته و متأسفم برای تجربهٔ بدتون تو سینما.
اول از همه باید بگم بازی اقای پورشیرازی بی نظیر بود
چند تا سوال که ذهن منو درگیر کرد یکی مربوط به شغل پدر خانواده بود که این میزان بریز و بپاش برای رعنا ، با توجه به سابقه زنبارگی و عیاشی و اعتیاد پدر جور در نمیاومد
دوم دقیقا بعد از خماری و احساس عجز و التماسش تا جایی که بطریها رو میشکنه، انتظار ضعف داشتم ازش
ولی کاملا بعد اون سکانس تهوع پدر، انگار جون گرفت
یا شاید اون روی هرزگی و سماجتش توی رسیدن به هدفهاش پیدا شد.
سوم بارها منتظر بودم رعنا در ماشین رو باز کنه و خودش رو پرت کنه،اما نمیدونم چرا تن داد
گرچه قبلتر به زبون آورد اگه اینکار باعث تامین مالی و زندگی بهتری بشه چرا که نه!
اما علی (حامد بهداد) اون رو مجاب کرد…شایدم من حس کردم مجاب شده
بشدت در القای غرق شدن در شهوت موفق عمل کردند…و شما با دیدنش متوجه میشید که پدر قصه جز شهوت اولویت دیگه ای نداره و در واقع مرز و حرمتی هم توی خانوادش نبوده و نیست.
اما در خصوص عاشق شدن پسر بزرگ خونواده این نکته رو در نظر داشته باشید که مدام هم توی خونه هم محیط کار به واسطه پدر و همکاراش جلوی جنس مخالف ضایع میشده و رعنا تنها زنی بود که با دیدن این رفتارای تحقیر امیز علیه پسر خانواده نه تنها بی تفاوت نشد که توجه نشون داد
رعنا تنها زنی بود که اون رو شنید، درکش کرد
و اینا فاکتورای مهمی برای دلباختگی بود.
در نهایت با اون میزان خشم سرکوب شده، بازی های روانی پدر و حرف های وقاحت آمیز شما شاهد پسران خوب هستید
که” اتفاقا نشانی از پدر ندارند” و شاید مثل من منتظر بودید
حالا که اتحادی شکل گرفته و پدر حبس شده
اقلا جای مقتول و قاتل عوض بشه که نشد
شاید اینم برمیگرده به عقیده پدر که توی سکانس های ابتدایی گفت : دنیا رو آدم بدها اداره میکنن، یا دنیا باید ۴تا مثل ترامپ داشته باشه!
خیلی ممنون که نظرتون رو با درمیون گذاشتین.
بالاخره یه نقد عاالی دیدم .جالبه من بعد از دیدن این فیلم استوری کردم فیلم تا یک ساعت و تیم اول اوکی بود تقریبا .و بعد از اون شاهد یک پایان هندی! بازی ضعیف عاشق شدنه یهویی تو دو روز ! معلول شدن رعنا تو ماشین پدر وقتی داشت با خودش می برد تا بکشدش! فیلمانه ضعیف و تنها نقطه قوت حسن پورشیرازی و بازی ربات گونه ی بهداد بودیم
با اینکه نکات مثبتی که در متن به اونها اشاره شده بود خیلی چشمگیر تر و بیشتر بودن از نقاط ضعف، نویسنده اصرار داشت فیلم رو متوسط بدونه.
بدون شک سه ساعت فیلم، بدون ایراد نبود. اما باید اعتراف کرد فیلمی که تو سالن پر سینما، همه حضار رو میخکوب کرده بود، برای سینمای ایران بسیار بالاتر از متوسط بود.
دوست عزیز بهاندازهٔ کافی توی متن هم نقاط مثبت و هم نقاط منفی فیلم گفته شده و همترازن. من دشمنی با کارگردان ندارم که روی چیزی اصرار کنم. اون سانسی که من رفتم هیچکس میخکوب نشده بود حقیقتاً و خیلیا حتی تیتراژ رو هم ندیدن. صرفاً اینکه تو یه سانسی همه میخکوب شدن دلیل بر خوب بودن فیلمی نیس. فیلم روی هم رفته متوسط بود و به دلایلش بهطور کامل و تا جایی که متن وبلاگ اجازه میده اشاره شده. در هر حال از شما ممنونیم که به ما سر زدین و برامون کامنت گذاشتین. ما پذیرای نظرات منفی هم هسنیم.
نقد خوبی بود! از یک منظر! فیلم ملغمه ای از فیلمهای مطرح دیگه بود کلیتش منو یاد دیالوگ زنده یادان جلال مقدم عزیز و خسرو شکیبایی در فیلم هامون مینداخت ( مردای ایرانی یه عمر زور گفتن و زور شنفتن …) پلان آخر نحوی کشتن رضا صحنه ای از فیلم شازده احتجاب رو به یادم انداخت برادران کارامازوف داستایوفسکی و شکسپیر و … رو که خوب درباره اش گفتن. ضمن اینکه سناریست و کارگردان پسر روانشاد رضا براهنی بزرگه تکخال حوزه نقد هنری و خصوصن ادبیات . شاید کمی وسواس بیش از حد در همه چی تمام بودن موجب ایجاد نقایصی شده باشه منتها در کل و نمادین بودن فیلم تماشایی اش کرده. شاید بالای ده مرتبه هامون رو دیدم و هر دفعه لذت بصری و مفهومیش منو با خودش برد این فیلم هم از همین دسته هست مث قیصر و …
خوشحالیم که از نقد خوشتون اومده و باهامون در ارتباطین.
بالاخره یه نقد خوب دیدم … فیلم جسورانه بود ولی واقعا فیلم فارسی بود!! با بازی افتضاح بهداد و بازی عالی پورشیرازی … داستان و پردازش ها خیلی باگ داشت و مشکل داشت و کلی تصویر بیخودی که فیلم رو سه ساعت!! کرده بود
فیلم متوسطی بود. این همه جنجال نمیدونم برا چی بود. نه اونقد که میگفتن عالیه و نه اونقد که میگن بد. یه اثر متوسط با یه سری جذابیت خاص مثل بازی پورشیرازی.
آشغال تر از آشغالی به نام فیلم پیر پسر
اینقدر هم بد نبود واقعاً. فیلم متوسطی بود. مرسی که نظرتون رو باهامون بهاشتراک گذاشتی.
تحلیلگر محترم چطور از فیلمی مملو از نمادهای فراوان اجتماعی سیاسی جامعه فقط در حد روانشناختی تحلیل نوشته؟!! نمادگرایی و پیامهای اجتماعی سیاسی در پلان به پلان و سکانس به سکانس فیلم لبریز شده و ۴ تا فیلم مشابه جشنوارهای و ۴ تا کتاب نقد و ۴ تا کتاب سینمایی دیده و خونده باشید به راحتی قابل تشخیصه که فیلم داره چه مسائل عمیقی رو از فضای اجتماعی سیاسی جامعه به چالش میکشه.
دوست عزیز برداشتتون اصلاً دقیق نیست. در این نقد تمرکز من روی تحلیل روانشناختی نبود چون من اصلاً تخصصی ندارم تو این زمینه که بخوام نقد بنویسم. من به جنبههای دیگهای از فیلم پرداختم. اینکه فیلم ظرفیت خوانشهای اجتماعی–سیاسی و نمادگرایانه داره شکی نیست، اما انتخاب زاویه تحلیل به معنای نادیده گرفتن سایر لایهها نیست. کمی دقت در متن میتونست این سوءتفاهم رو برطرف کنه. هرجا که بهنظرم نیاز بود خوانشی از فرامتن داشته باشم (مثل تابلوی پایانی نبرد نادرشاه) این کار رو انجام دادم.
اینکه انتظار داشته باشیم همه از یه دید به فیلم نگاه و نقدش کنن درست نیست. زاویهدید ما موارد دیگهٔ فیلم بوده و گاهی هم اشارهای به نمادهای مهم کردیم.
سلام من از کارگردانی این آقا که کمترین چیز اهميت نمیده عصبانی هستم اونم تبلیغ سیگار کشیدن توسط هنر پیشه ها هست در صورتی که ترکیه شطرنجی میکنه واقعا متاسفم
دوست عزیز درهرحال تو جامعه خیلی موارد هست که نمیشه سانسورشون کرد. خوشحالیم که نظرتون رو با ما درمیون گذاشتین.
ای کاش ای کاش یکی پیدا میشد به این لیلا حاتمی میگفت به خدا والا بلا لباهای نازک و جوجه ای زشتی داری. این قدر به نمایش نذارشون . چقدر با این لباهی زشتش بازی می کنه آخه؟ حالا یکی میاد میگه حسود … باشه حسود…ولی یک بار دقت کنید متوجه میشید .
والا بلا که خوشگلی به لب های اردکی و کلفت نیست 😂 ضمن اینکه به جای حسودی کردن به چهره ی اروپایی لیلا حاتمی یه ذره رو مغزت کار کن که در رابطه با ظاهر آدم ها نظر چرت ندی و بیشتر به درون و روح آدم ها بپردازی 😌
این فیلم معجونی از داستان های داستایوفسکی ،ذهن مبهم کارگردان ،عدم تطابق با زندگی اجتماعی و سعی در پیچیده کردن بی دلیل فیلم ،کشدار کردن فیلم با بازی طنز حامد بهداد تکمیل شده بود ،قصه از هم پاشیدن خانواده و بیماری شهوت آقایون و بازی خانمها تکرار مکررات هست
سلام دوست عزیز. بیان کردن برخی موارد تو سینمای ایران شجاعت میخواس درهرحال. ما هم فیلم رو تأیید نکردیم اما نمیشه از برخی چیزها گذشت.
اصلا فیلم جالبی نبود.. حیف پول که بدی بلیط بگیری. لات بازی و بی کلاسی و لاف گویی از موجهات فیلم بود. ادمای بی تجربه و بی کلاس و بیسواد بهتر از این بازی نمیکنن.
فیلم طرفداران و مخالفان بسیاری داره. وقتی فیلم این میزان طرفدار و مخالف داره یعنی فیلم مهمیه.
متاسفانه چقدر بازیگران این فیلم بی ادبانه صحبت میکنن. خیلی بدآموزی داره متاسفم برای این بازیگران بچه های فامیل یاد گرفتن الفاظ رکیک این فیلم را تکرار میکنن جای تاسف داره . بجای ابنکه بچه ها الفاظ خوب یاد بگیرن این چرت و پرتها و دهن کجی ها و فحش و بد و بیراه یاد میگیرن. اصلا این فیلم خوب نیست . حتما منتظر جایزه اسکار هم هستید. فقط باید تاسف خورد.
دوست عزیز تماشای فیلم برای افراد زیر ۱۸ سال توصیه نشده و بچههای فامیل نباید این فیلم رو ببینین طبیعتاً. درهرحال ما این فیلم رو توی نقد هم توصیه نکردیم و از نظرمون فیلم متوسطیه.
شما اگر خیلی نگران بچه فامیل هستی میتونی قبلش راجب فیلم تحقیق کنی نه اینکه تو سینما انتخابش کنی. با کمال احترام
چقدر شبیه سهراب کشان عطاالله مهاجرانی بود ولی با پایان متفاوت
حتماً در اولین فرصت فیلم رو میبینم. ممنون از پیشنهادت دوست عزیز.
هر چه سریع تر این فیلم قدرتمند و شگفت انگیز. را در پرده بزرگ سینما ببینید و لذت ببرید … چنین اتفاقی هر ده سال رخ میدهد
فیلم هیچ خلاقیتی نداره دقیقا برگرفته از کتاب برادران کارامازوف هست. نویسنده تنها کپی کرده. اصلا جذابیتی نداره تکرار ، حامد بهداد و لیلا حاتمی تو خیابون چه دیالوگ مزخرف و بی سرو تهی داشتند بعد از اون دورهمی . بازی پورشیرازی و ولی زادگان و غمخوار خوبه. اما بهداد و حاتمی اصلا خوب نیستند در این فیلم.
مرسی که نظرت رو باهامون بهاشتراک گذاشتی.
سلام
فیلم مثل کتاب غذای روح هست اینکه یک غذای کثیف با جوسازی جذب مخاطب به خورد آدمها می دهید افتخار نکنید هروقت فیلم تمیز ساختید پر از نکات مثبت اخلاقی و توانستید غذای پاک به خورد مخاطب بدهید و مخاطب جذب کنید افتخار کنید
می گویید حقیقت می سازید مشکل از فکر روح شما و همنشینان شما هست که همه گناهان تجمیع شده در یک فیلم و زشتی ها تنها حقیقت دنیای شما هست وگرنه حقایقی مثل پاکی پاکدامنی راستی درستی اخلاقیات و همه خوبی ها هم وجود دارند چشم بینا می خواهد بیند که ندارید
سینمایی ایران را کثیف و مبتذل کردید
سریال های خانگی را کثیف و مبتذل کردید
چون حقایق در نظر شما فقط بدی ها منفی ها هستند
قبل از ساخت فیلم مشاوره روانشناسی کنید تا روح و فکر جامعه را سمت بدی ها تاریکی ها سوق ندهید
شیطان تا شما را دارد غم ندارد
این فیلم ها این فرهنگ که می سازید نشان از ذهن کثیف و تاریک و دنیای مبتذل شما دارد
این فیلم ها مجوز ساخت از دولت روحانی گرفتند یعنی همین صالحی این هم جواب آن کارگردانی که خواست این فیلم را به دولت رییسی ربط دهد
سلام دوست عزیز. درهرحال نظرات متفاوته و این فیلم مخالفان و موافقان زیادی داشته. خوشحالیم که نظرت رو باهامون درمیون گذاشتی.
نظرات مختلف برای ما ارزشمندن ولی توهین کردن کار درستی نیست.
با سلام تنها نقطه قوت پیر پسر ،گریم غلام بود والسلام .پر از پارادوکس و باگ و پرش صحنه به هیچ عنوان هیج هم ذات پنداری با هیج شخصیتی از فیلم صورت نمیگیره .
سکانسی هست که رعنا به علی میگه من بدترین حرف ها رو از خانوادم شنیدم
من درد این جمله رو با پوست و استخونم حس کردم
چقدر سخته که یه زن اول از خانواده خودش قضاوت نادرست بشه
متأسفم برای تجربهٔ بدی که داشتین💐
واقعا فیلم مزخرفی بود
آقای محمدرضا کرمانی،
از پاسخ و حسننظر شما بسیار سپاسگزارم و خوشحالم که گفتگوی ما در فضای احترام متقابل ادامه یافت. همانطور که اشاره کردید، هر کسی با زمینه فرهنگی و تاریخی خود میتواند معنا و تحلیل شخصی از یک «اثر» ارائه کند و این تنوع دیدگاههاست که هنر و نقد را غنی میکند.
آقای محمد رضا کرمانی، با احترام و تشکر از جوابیه ولی متاسفانه شما از یک برچسب تخریبی (با نام رائفی پور) استفاده کرده اید و به این نقد آزاد نمی گویند. این سایت برای نقد و تحلیل فیلم است و چه خوب بود که حداقل نقد شما را هم می دیدیم. شما قرار بوده فیلم را نقد کنید نه اینکه یک استریوتایپ جدید تولید کنید. با اینحال همینکه مطالب بنده مورد توجه جنابعالی قرار گرفته ممنونم.
با احترام متقابل ولی نام رائفی پور برچسب تخریبی محسوب نمیشه چون همانطور که شما فرمودین هرکس بر اساس وقایع امروز میتونه با دیدگاه خودش تحلیل کنه شاید هم رائفی پور راجع به نفوذ فراماسونری به سینما درست میگه چون ایشون تحقیقات بیشتری در این موضوعات داره به هر حال افتخار میکنم از اینکه با شما گفتگو کردم نقد شما هم راجع به این فیلم درست و عالیه
آقای محمد رضا کرمانی، با احترام، من فیلم را نقد نکردم بلکه یک قیاس تشبیهی با وقایع زمان معاصر ارائه کردم. هر کس مختار است وقایع را با دیدگاه شخصی خود تحلیل کند. آیا این حق را ندارم که دیدگاه شخصی ام را بازتاب بدهم؟ آیا تحمیل دیدگاه شما، خود بازتولید همان روح استبدادی نیست که فیلم در پی افشای آن است؟ اصلا چرا این فیلم را شاهکاری از سنتز یا «درهم آمیزی» داستان رستم و سهراب ، لیلی و مجنون و رومئو و ژولیت ، و هاملت توصیف نکنم که راوی برای به اندیشه واداشتن «مخاطب»، نه تلنگر، بلکه به او لگدِ بیدارباش می زند! این فیلم یک شاهکار است. این فیلم فلسفه ای است که از زمان خود جلوتر است ولی در زمان موعود تفسیر می شود! حتی می توانم بگویم که نام رعنا بخوبی تعین شده است. (رعنا توصیفی از قامت بلند سرو آزاده و آزادگی است – که در فیلم نیز خود را آزاده می داند، که توسط غلامِ بوالهوسی بریده می شود). حتی اگر فیلم پیرپسر الهامگرفته از برادران کارامازوف باشد، باز هم این مانع از خوانش نمادین و جامعهشناختی آن نمیشود. ادبیات تطبیقی و فلسفهی هنر به ما میگویند که هیچ متن یا اثر هنری، تنها یک معنا ندارد. اثر، پس از تولید، از خالق خود جدا میشود و در قلمرو مخاطب وارد میگردد، جایی که هر بیننده حق دارد با زمینهی فرهنگی، تاریخی و عاطفی خود، معنا بسازد. مانند کودکی که پس از رشد و استقلال دیگر متعلق به خانواده خودش نیست، بلکه متعلق به خانواده جهانی است.
اول از هر چیزی ارادت خودم رو به همه نظرات به ویژه نظر شما ابراز میکنم خب من هم نظر خودم رو گفتم شما هر نظری داشته باشید آزادید خب چرا من آزاد نباشم؟ اینکه در پاسخ شما نظری خلاف شما گفتم به معنای غلط بودن دیدگاه شما نیست شما هم این آزادی رو به همه بدین که پاسخ شما رو بدهند ممنونم به خاطر گفتگوی با آدم محترمی مثل شما
فیلم در کل تاثیر گذار بود،اونجایی که خانوم حاتمی به بهداد گفت تو که که بلد نیستی اوج احساسی فیلم بود
ممنون که نظرتون رو باهامون درمیون گذاشتین.
«پیرپسر»: جدال دو جهان
خوانشی متفاوت و نمادین از نبرد سنت و رنسانس در جامعهای در حال گذار
در فیلم پیرپسر، تماشاگر با جهانی روبهروست که در ظاهر، میان روابط خانوادگی و درونی شخصیتها جریان دارد، اما در لایههای زیرین، نبردی پنهان میان دو عصر را بازنمایی میکند: عصر کهنگی، تاریکی و اطاعت کور، در برابر عصر بیداری و آفرینش و نور.
پدرِ خانواده – غلام – نه یک انسان عادی، بلکه تمثیلی از استبدادِ دیرپای قدرت است؛ شخصیتی که به ظاهر مهر میورزد، اما در عمل، عشقش چیزی جز میل به تملک و سلطه نیست. او نمایندهی نظامی است که میخواهد تا واپسین نفس، هر حرکت و هر اندیشه را در قفسِ خواست خود نگه دارد. فرزندان او، سه قوهی خاموش جامعهاند؛ آنانی که باید ستونهای پویایی باشند اما در چنگال پدرسالارِ فرمانناپذیر، به سایههایی بیاختیار بدل شدهاند.
شیرهکشخانه، با آن دود سنگین و چهرههای نیمهمردهاش، تصویری از جهان سنتِ منجمد و نظام ارتجاعی است که در خلسهی خودخواسته فرو رفته است. در برابر آن، کتابخانه، نمایشگاه نقاشی و حضور هنرمندان نشانههایی از جامعهی نو، از رنسانسی که در راه است را به تصویر میکشند؛ جهانی که میخواهد بیدار شود، رنگ بگیرد، و سخن بگوید، اما هنوز در حصارِ سایهی پدر گرفتار است.
در میانهی این نبرد، رعنا – زنِ بیپناه و در عین حال مرکز شور زندگی – نماد ملت است؛ ملتی که همواره میان مهر و خشونت، میان خواستن و مصادره شدن، سرگردان است. پدر او را دوست دارد، اما عشقی آغشته به مالکیت و هوس؛ همانگونه که قدرت، همواره عشق به مردم را در قالب کنترل و تسلط معنا کرده است.
خشونت پایانی فیلم، نه صرفاً یک حادثهی دراماتیک، بلکه فریاد رهایی از زنجیر استبداد است؛ خونِ اجباریِ تولدی تازه. این پایان مبهم، مخاطب را در آستانهی پرسشی تاریخی رها میکند:
آیا جامعه از دل این طوفان، رهایی را خواهد زاد، یا بار دیگر در مدار کهنهی خود بازخواهد گشت؟
پیرپسر آینهای است در برابر جامعهای که در آستانهی پوستاندازی ایستاده است؛ جامعهای که در یک سو، دود سنت و خلسهی کهنگی را دارد، و در سوی دیگر، بوی رنگ، کتاب و موسیقی را. فیلم به ما یادآور میشود که هیچ رنسانسی بدون مرگِ مستبد ممکن نیست – و هیچ مرگی، اگر با آگاهی همراه نباشد، به رهایی نمیانجامد.
رعنا، لیلا، لیلی داستان، همان «زن» بود که مفهوم «زندگی»، عشق و پویایی را با خود داشت و اگر چه قربانی شد، و به مجنون نرسید، لیکن نوید «آزادی» را سر داد! [ زن، زندگی، آزادی ]
شما مثل رائفی پور نقد میکنید این فیلم هیچ ربطی به نماد ملت نداره فقط یک اقتباس جذاب از کتاب برادران کارامازوف ها از داستایوسفکی هست
جناب امیر از همراهیتون سپاسگزاریم.
چه نقد زیبایی… فیلم رو دیدم موضوع جالب ولی پرداخت ضعیف… تمام مواردی که فرمودید رو حین دیدن فیلم حس کردم…. ممنون بابت نقد دقیق و منصفانه
خوشحالیم که خوشتون اومده
چرت ترین فیلمی بود که به عمرم دیدم
به نظرم کارگردان با داستایوفسکی مشکل داره …و حتما داشته ..چون غلام خیلی راحت ادم کشته و رفته چال کرده و یکی دیگه را هم به قتل میرسونه و بغل همون خاک میکنه …ولی عذاب وجدان هم نداره…در صورتی که داستایوفسکی عذاب وجدان قاتل را در رمان جنایت و مکافات به خوبی نشون میده
برداشت آزادی از رمان «جنایت و مکافات» بوده و قرار نیس هر اتفاقی که تو اون رمان افتاده توی فیلم هم بیفته.
مرگ پدر در اخر فیلم خیلی خوشحالم کرد ولی متوجه پایانش نشدم چرا باید در حالی که حامد بهداد فقط جراحت دست داشت زمین بخوره و به کمک برادر بیهوشش نره تا درو باز کنه یا به اورژانس زنگ بزنه یا هرکار دیگه ای
میتونست خیلی واقع گرایانه تر بسازه و قید مفاهیم پنهانیو حداقل در سکانس اخر فیلم بزنه
حامد بهداد زنده موند تا راوی این داستان بمونه.
فیلمنامهی پیر پسر نوشتهی اکتای براهنی تلاش میکند با ساختار روانشناختی و درام خانوادگی به سراغ مفاهیمی مثل سلطه پدر سرکوب عاطفی و انفجار خشم فروخورده برود اما در مسیر گاهی به دام اغراق در خشونت دیالوگهای تصنعی و ریتم سنگین میافتد
دیالوگها در بخشهایی از فیلم بهجای آنکه از دل شخصیتها بجوشند بیشتر شبیه بیانیهاند انگار نویسنده میخواهد چیزی را به زور در دهان شخصیتها بگذارد مثلاً جملاتی مثل تو فقط نفس میکشی تا سلطه داشته باشی یا این خانه بوی مرگ میده در لحظههایی از فیلم بهجای تأثیرگذاری حس شعار میدهند
با این حال فیلم در خلق فضای خفقانآور خانه موفق است سکوتها نورپردازی سرد و بازیهای درونی بازیگران بهویژه حسن پورشیرازی کمک میکنند تا مخاطب حس کند درون این خانه چیزی پوسیده چیزی در حال فروپاشی است
نقد اصلی من به فیلمنامه عدم تعادل بین روایت و نمادپردازی است فیلم گاهی آنقدر در استعاره غرق میشود که روایت خطی و دراماتیک را قربانی میکند شخصیتها بیشتر نمادند تا انسان پدر نماد سلطه پسر نماد شورش زن نماد گسست این رویکرد اگرچه جسورانه است اما مخاطب را از همذاتپنداری دور میکند
در مجموع پیر پسر فیلمیست که میخواهد دیوارهای سنت را با پتک روانشناسی بشکند اما گاهی خودش در میان آوار استعارهها گم میشود اگر فیلمنامه کمی از شعار فاصله میگرفت و دیالوگها را از دل شخصیتها بیرون میکشید میتوانست به اثری ماندگار بدل شود
مرسی که نظرتون رو با ما درمیون گذاشتین.
وقتی حسن پور شیرازی در سکانس دعوا خورد زمین با صدای بلند گفت آییییییییی…آی… دهن همتونو…
یه موضوعی یادم رفت بگم
اینکه میشد یه برداشت سیاسی از فیلم داشت و شباهت شرایطی که توش هستیم یه نوع همزادپنداری با رضا و علی به عنوان ساکنین کشور باشه با وجود فردی مستبد و زورگو !
در عین حال خانه ای بسیار زیبا ولی پر از بدسلیقه گی و بی نظمی که در عین حال همه چیز قابل پیدا شدن .
یا مثلا سرکوب در درون مرز خانه بی نام نشان و دفن شدن کنار استخر !
جذابیت های خارجی و کمک های بی مورد غمخوار و همچنین وجود شاگرد غمخوار به عنوان کسی دایه افراد داخل خانه را دارد اما پی تسویه حساب شخصی است .
و بسیاری نشانه های دیگر …
دوست عزیز خاصیت اثر هنری همینه؛ هرکسی میتونه برداشت شخصی خودش رو داشته باشه.
نمیگم خیلی سطحی نقد شده اما دقت لازم رو نداشته :
نکته اول درباره شکل گیری اتفاقات با سرعت ناشی از عدم دسترسی به متریال مورد نیاز از نظر صحنه های عاشقانه بی پرواست که در سینمای ایران خیلی سخت بتونی بزورش بدی .
نکته دوم درباره منبع درآمد هم که در صحنه ای وقتی رعنا پول بهره ای می خواهد غمخوار به غلام نگاه معنی داری می کند
نکته سوم طولانی شدن روایت هم ناشی از ترس مجری فیلم نامه در متن بصری فیلم هست که خب بشدت دستش بسته است و جسته گریخته و در لفافه گاها مطالبی رو القا میکنه
نکته چهارم بازی ها به نظرم به ترتیب رعنا ، غلام ، رضا و علی از نظر قدرت انتقال احساس به تماشاگر برام رده بندی شد .
نکته پنجم به عنوان کسی که تقریبا پدری بدین شکل و شخصیتی چون علی دارم اتفاقا نویسنده یا فیلم نامه نویس بشدت فضا رو میشناخته و روایت ها حدودا درست هست در چنین فضاهای خانوادگی دنبال دلیل برای بعضی رفتارها نباشید منطقی وجود نداره
در کل فضا فیلم برای من جذاب و زمان طولانی ملموس نبود شاید بخاطر نزدیکی فضای فیلم و تجربیات خانوادگی بنده ولی در مورد بشدت پایان فیلم قابل حدس بود منعجب نشدم و از پایان بندی بسیار خوشم اومد .
امیدواریم ادامهٔ زندگی براتون قشنگتر رقم بخوره💐
بی معنا و تهی نبود،دغدغه داشت،حرف زیاد داشت اما کارگردان و عوامل این فیلم نمیخواستند صرفا فیلم به سرنوشت برادران لیلا دچار بشه،این پا و اون پا میکردند،میگفتن ما میدانیم ،میخواهیم بگوییم ولی میترسیم،حتما اگر این گروه همین سناریو را در سینمایی آزاد میساختند متوجه منظور من میشدید،در سرتاسر زمان تماشای فیلم احساس میکنید چیزی گمشده،تکه تی از پازل کم است،مثل غذایی که بی نمک است،تصور کنید کتری را برای تهیه چای روی اجاق بگذارید ولی شعله زیر آن به قدری ضعیف است که آب را نمیتواند بجوشاند ،بعد از ۳ساعت آب کتری خشک شده ولی شما نمیتوانید به هدف خود که تهیه چای است برسید،عوامل فیلم در این اثر همینقدر موفق بوده اند،
بهنظر من هدف فیلم کاملاً روشن و واضح بود و بیان شد. ممنونم از نظر شما💐
بنظرم میشه به طراحی صحنه جایزه خوبی داد روایت فیلم خیلی کار داره و باگ زیاده علی هم ک همه میگن بد بازی کرده اتفاقا همچین شخصیت هایی ضعیف و سرکوب شده وجود دارند و مشخص نیمه تاریکی تو سرگذشتش هست
مشکل از شخصیت ضعیف نبود، مشکل از بد بازی کردن بود. اینقد تصنعی و بد بازی میکرد که از کار زده بود بیرون.
بنظرم دو تا پسر از نظر شخصیتی بهشون اشاره شد که مرد تربیت نشدند و یک حس ضعف در اون ها دیده شد و اینکه تسلط پدر روشون بود مشخص از بچگی هم این خشوت ها شکنجه تعرض وجود داشته و اون ها جلوی پدر دچار خشم سرکوبشده الکن اختلال هویت بودند کما اینکه رضا کلاه گیس زنانه گذاشت ماتیک زد و علی هم تا چهل سالگی ارتباط واقعی نگرفته بود مشهود بود چرا بچها زورشون نمیرسه چون همیشه دچار ضعف بودند فاقد مردانگی واقعی بودند
ممنونیم از نظرت دوست عزیز.
در این فیلمسه زن حضور داشتند
مادر علی
مادر رضا
رعنا
هر سه بدبخت شدند
اولی مالش را باخت
دومی و سومی جانش
در واقع زن پولدار در این جامعه کثیف مال می دهد و زنان فقیر در پی مال جانشان
رعنا از همان ابتدا میدانست غلام مردی بد است در همان سمساری غمخوار به او گفته شد اما برای پول خود را فروخت
رعنا در همان سکانس سمساری تصمیم خود را برای فروختن خودش گرفت
همه زنان مشابه رعنا فکر مبکنند زرنگند اما همه یک جا می روند باغچه خانه قدیمی غلام
از نظر ارزشمندتون سپاسگزاریم
زیباترین صحنه فیلم کافه گالری با حضور خود بابک حمیدیان بود
زنی که از نگاه مردان لذت میبرد و زیباییش را میفروخت
احساسی که اکثر زنان شکست خورده و بدبخت دارند
بابک حمیدیان بازیگر بسیار خوبیه.
اولا که خارج از موضوع اجتماعی کاملا به صورت نمادین موضوع ایران مورد بحث بوده
دوما تو فیلم گفته که پدر از کجا پول در میورده اگرم نمیگفت موضوع مهمی نبود
شما پول نفت رو بچسبی میفهمی پدر از کجا پول در میاورد
سوما فیلم خیلی شبیه برادران لیلا بود که خداروشکر میشه موضوعات سیاسی رو در قالب اجتماعی بیان کرد که تکنیکال هم جامعه ضعیف از سیاست ضعیف میاد
مورد آخر در قسمتی از فیلم که پسر کوچکتر به پدر درخواست بازسازی خانه یا همون ایران رو داده بود
پدر ظالم جمله ای گفت که به گوش همه ما آشناست
اینجا امنیت و آسایش دارید
سخنرانی ترامپ هم فقط تو تلویزیونه چون مشکل از ترامپ نیست مشکل از داخل و پدر خونست
رائفی پور ورژن مخالف جمهوری اسلامی هستید شما البته به نظر شما احترام میگذارم ولی منظور فیلم از خانه غلام کشور ایران نبود
هرکسی میتونه برداشت شخصی خودش رو از فیلم داشته باشه؛ چراک اثر هنری تأویلپذیره و هرکس مطابق با ذهنیت خودش تفسیر میکنه.
دوست عزیز به نظرم نقد شما اصلا هم تخصصی نبوده
شما میگید فیلم کش پیدا کرده و دقیقا مثل نقد شما هست
شما برداشتین بدون در نظر گرفتن علتهای پیش فرض سینما و حتی ارتباط عام و فرهنگی تحلیل میکنید، سینما این نیست برای نقد باید حداقل چند بار فیلم رو دیده باشید که توی نقدتون اصلا انگار خلاصهی فیلم رو دیدید
مرسی که نظرتون رو دربارهٔ نقد باهامون درمیون گذاشتین. ما سعی کردیم همهٔ موارد رو در نقد بیاریم و قطعاً فیلم رو هم دیدیم. تنها کسی که بدون دیدن فیلم نقد میکنه آقای فراستیه😂😂😂 ما همچین تواناییای نداریم.
نقدی بر فیلم «پیرپسر»
«پیرپسر» فیلمی است دربارهی زوال، اما نه زوال جسم، بلکه زوال معنا. اکتای براهنی جهانی خلق کرده است که در آن مرز میان قدرت و ضعف، گفتوگو و سکوت، عشق و نفرت، بهتدریج محو میشود. او نه قصهای روایت میکند و نه تماشاگر را به همدلی دعوت؛ بلکه انسان را در لحظهی فروپاشی درونیاش برهنه میسازد.
در این #فیلم، خانه تنها یک مکان نیست؛ استعارهای است از ذهن مردی که سالها زیر سایهی اقتدار، خود را پنهان کرده است. دیوارها، قابها و نورهای خفه، نشان میدهند که حافظه به زندان تبدیل شده. دوربین، بیرحمانه و آرام، درون این ذهن متروک حرکت میکند؛ جایی که هر حرکت، نشانهی پوسیدگی است.
#براهنی با شکستن روایت خطی و حذف پیوندهای علتومعلولی، تماشاگر را وادار میکند از معناهای آماده بگریزد و خود در ساخت معنا مشارکت کند. ریتم کند فیلم نه از ناتوانی، بلکه از تأملی آگاهانه سرچشمه میگیرد؛ ریتمی که مخاطب را از تماشای حادثه به اندیشیدن دربارهی ریشهی آن میکشاند.
در ظاهر، فیلم تضاد میان پدر و پسر را روایت میکند، اما در عمق، گفتوگویی است میان دو دورهی تاریخی: نسلی که بر قدرت بنا شده و نسلی که در جستجوی رهایی از آن است. این درگیری، نه بیرونی، بلکه روانی است؛ جنگی در ذهن، میان سکوتِ پدر و خشمِ پسر.
در پایان، «پیرپسر» پاسخی نمیدهد؛ زیرا مسئلهاش پاسخ نیست، بلکه دیدنِ شکست است. فیلم یادآور میشود که گاهی انسان پیش از مرگ، در درون خود دفن میشود — جایی که هنوز میفهمد، اما دیگر نمیتواند بگوید.
این سکوت، نقطهی اوج فیلم است: لحظهای که انسان از خود تهی میشود و فقط «حضورِ زخمها » باقی میماند.
فراتر از قابها و ریتم تأملآمیز، «پیرپسر» بیش از هر چیز بر فیزیک زوال تکیه دارد. در این جهانِ از معنا تهی، بدنها خود به استعاره تبدیل میشوند؛ سکونِ پر از التهاب پدر در برابر حرکات عصبی و سرکوبشدهی پسر، بار سنگین تاریخ را نه از طریق دیالوگ، بلکه با زبان بدن منتقل میکند. در کنار این نمایش درونی، طراحی صدای خفه و محیطی فیلم نیز سکوتها را شکست نمیدهد، بلکه عمق زندان ذهنی شخصیتها را تقویت میکند، و هر صدای ناگهانی تبدیل به فریادِ وجدانی میشود که مدتهاست خاموش مانده است. این همنشینیِ حسابشدهی تم، تکنیک و بازیگری است که فیلم را به تماشای شکستِ انسان در لحظهی پیش از اعتراف تبدیل میکند.
دیدگاه نویسنده
از نگاه من، «پیرپسر» بیش از آنکه فیلمی دربارهی یک شخصیت باشد، روایتی دربارهی حذف تدریجی انسان در ساختار قدرت است. فیلم بهدرستی نشان میدهد که چگونه پدرسالاری، پیش از آنکه دیگری را نابود کند، درون خویش میپوسد. هیچکدام از شخصیتها در این جهان بیگناه نیستند؛ زیرا هرکدام به نوعی از سکوت، از ترس یا از اطاعت تغذیه میکنند.
در پایان، آنچه باقی میماند نه قصهی خانوادهای ویران، بلکه تصویری از نسلی است که در آستانهی بیداری، هنوز میان گناه و رهایی معلق است.
«پیرپسر» برای من فیلمی است دربارهی لحظهی پیش از اعتراف بود لحظهای که وجدان هنوز زنده است، اما زبان و اراده از کار افتاده است…
مرسی از نگاه و نطرتون به فیلم
فیلمی گوه بود و گوه نقد کرده
ادبیات یک بی هنر وقطعا دهه هشتادی
مثل اینکه از دهه هشتادیا خاطره بدی دارید چیکارتون کردن که اینطوری هیت میدید؟
درود فیلم بسیار بد دور از واقعیت پدرایرانی و فرهنگ ایرانیان است فیلم ممکنه یه تهاجم فرهنگی بین پدر و پسر ایرانی باشد پدر ایرانی همیشه پشت بچه هاش بخصوص پسر بوده حتی قاتل
بسیار زیاد در طول این سالها ما فرزندکشی دیدیم؛ اونها پدر نبودن؟ ما نمیتونیم بگیم همهٔ پدرها و مادرهای ایرانی پاک و بیگناهن. در جامعهٔ ما بهوفور داره این موارد مشاهده میشه.
اون سکانسی که حامد بهداد فهمید که پدرش عاشق رعنا شده یک دیالوگ عجیبی گفت که خودم شنیدم که گفت مشکل داری مشکل داری … ما داریم زحمت میکشیم
پیرپسر بهعنوان آینهٔ جامعهای در بحران
فیلم «پیرپسر» فقط روایت یک انسان افسرده نیست؛ بلکه نمایش استعاری جامعهای است که در پی سالها شکست، محدودیت و انکار احساسات، دچار فروپاشی فرهنگی شده است.
از این منظر، هر صحنه، رنگ، سکوت یا رفتار در فیلم، نشانهای است از یک تروما یا زخم جمعی.
خوشحالیم که نظرتون رو با در میون گذاشتین.
جالبه به نمادها و نشانه های فراماسونری که زیرکانه و کاملا عمدی تو چندتا سکانس اشاره نکردید.سکانس حامد بهداد و لیلا حاتمی تو کافه و صحبت در مورد راست چشم یا چپ چشم بودن افراد صحبت میکردن و یا سکانسی که غلام پدر خانواده داشت تلویزیون ی کخ شکسته شده بود رو تماشا میکرد و مستندی در مورد فراماسونری و نشون دادن تک چشم بودش و سکانسی که دوربین روی عکس مادر رضا روی دیوار در حالی که یک چشمش سوراخ بود و تنها یک چشم داشت
سلام دوست عزیز. نشانههای فراماسونری جزو نقد فیلم نیس که ما بنویسیم. نمادگرایی فراماسون جزو نشانهشناسی فیلم نیس قطعاً. از نظرتون سپاسگزاریم.
چقدرسطحی وضعیف نقدکردی.شماپس فیلم روندیدی ونقدمیکنی.اول منبع درامدپدردرحال حاضر پول سودی بود.وقتی رعناددمغازه غموخوارگفت پول زودی میخوام غمخواربانگاهی به غلام گفت که پول سودی هم برات جورمیکنیم.ودوم فردمعتاددرروزدوم ترک قدرتش باده تامردبرابری میکنه.سوم رضاشخصیت دوگانه دارد.این تاییدغلام ومحبت علی وگهگاهی تاییدش بخاطرنقشش بعنوان پدروکمک مالی هس.وخیلی مشکلات دیگه هم نقدشماداشته که درحوصله من نگنجیدبنویسم
متشکرم نظرتون رو با ما در میون گذاشتین.
نمیگم خیلی سطحی نقد شده اما دقت لازم رو نداشته :
نکته اول درباره شکل گیری اتفاقات با سرعت ناشی از عدم دسترسی به متریال مورد نیاز از نظر صحنه های عاشقانه بی پرواست که در سینمای ایران خیلی سخت بتونی بزورش بدی .
نکته دوم درباره منبع درآمد هم دقیقا خانم رضوی اشاره کردند که در صحنه ای وقتی رعنا پول بهره ای می خواهد غمخوار به غلام نگاه معنی داری می کند
نکته سوم طولانی شدن روایت هم ناشی از ترس مجری فیلم نامه در متن بصری فیلم هست که خب بشدت دستش بسته است و جسته گریخته و در لفافه گاها مطالبی رو القا میکنه
نکته چهارم بازی ها به نظرم به ترتیب رعنا ، غلام ، رضا و علی از نظر قدرت انتقال احساس به تماشاگر برام رده بندی شد .
نکته پنجم به عنوان کسی که تقریبا پدری بدین شکل و شخصیتی چون علی دارم اتفاقا نویسنده یا فیلم نامه نویس بشدت فضا رو میشناخته و روایت ها حدودا درست هست در چنین فضاهای خانوادگی دنبال دلیل برای بعضی رفتارها نباشید منطقی وجود نداره
در کل فضا فیلم برای من جذاب و زمان طولانی ملموس نبود شاید بخاطر نزدیکی فضای فیلم و تجربیات خانوادگی بنده ولی در مورد بشدت پایان فیلم قابل حدس بود منعجب نشدم و از پایان بندی بسیار خوشم اومد .
من این فیلم رو درحالی میدیدم که خودم مشغول کار منزل بود و همسرم از تلوزیون با صدای بلند داشت این فیلم رو تماشا میکرد و من جسته گریخته در جریان فیلم بودم ، اما سوال بزرگم دائم این بود چرا این پسرهای جوان ونیرومند از پسر این پیر مرد بر نمیان اعصابم خورد شد وقتی دورتر جوان زیر متکا دست و پا میزد ،، به نظرم همین برای غیر منطقی و غیر واقعی بودن فیلم کافیه ،، اگر دوتا دختر بینوا یا دوتا نوجوان یا زن کتک خورده ی درمانده ای بود باز این برخورد ها قابل فهم بو
لطفا فیلم رو کامل ببینین چون با شنیدن چند سکانس نمیشه دربارهٔ فیلم نظر داد.
بنظرم این فیلم بیشتر از اینکه روابط خانواده و پدرسالاری باشه.نمادی از حکومت و مردم بودند.حکومتی بشدت سنتی و مست و متوهم متشکل از یکسری افراد پیر ولی دارای پول و قدرتی که به زور از نسل قبلیشون گرفتند ولی به جوانان مملکت زور میگن و حق ادامه دادن مسیر زندگیشون نمیدن.حکومتی که نماد پدر یک کشور معرفی میشه ولی به فرزندانش اجازه جایگزینی خودشون نمیدن و عشق و امید و آینده ازشون میگیرند.و در آخر اگه قیام کردند و خواستن پدر قلدر و زورگو برکنار کنند،بخاطر یه عمر توسری خوری و عدم قدرت کافی،در نهایت،هر دو طرف نابود میشن و کشور به تصاحب بیگانگان در میاد
ممنونیم که نظرت رو برامون گذاشتی.
سلام به نظرمن تا این حد واقعیت جامعه گذشته یا حال ما نبود یک جور ساختار شکنی ها داشت که باعث میشد نسبت به دیدن فیلم توجه کنیم فقط از بازی اقای پور شیرازی لذت بردم و مثل همیشه عاشق نقش های حتی کم از اقای داوودنژاد
دوست عزیز ساختارشکنی اصل مهم کار هنری در همهٔ دورانهاست و هنرمندان همیشه ساختارشکن و قانونگریز بودن. از گذاشتن نظرتون سپاسگزارم
سکانس ها و صحنه های خشونت آمیز فیلم واقعا آدم رو عصبی میکنه ، به نظرم واقعا فیلم مزخرفیه و ارزش دیدن نداره چون به شدت تو روحیه و روان آدم تاثیر منفی میذاره .
سعی کنید فیلما و سریالا روتون تأثیر نذاره چون درهرحال واقعی نیستن.
پشت صحنه با هم خوبن همش فیلمه
باورم نمیشه
فیلم از این آشغال تر هم هست ؟
چقدر پول حیف و میل می کنید
کدوم آدم بیکاری پاشده رفته سینما
شما مگه فیلم رو ندیدین؟ بعد چطور به تماشاگران یه فیلم بهطور کلی توهین میکنین؟ هرکسی مختاره برای فیلم مورد نظرش بلیت تهیه کنه و بره ببینه. ما حق نداریم برای دیگران تعیین و تکلیف کنیم.
اگر این فیلم به نفع رژیم نبود حتما اجازه پخش نمیدادن این حکومت دوست داره مردم این فیلم هارو ببینند فیلمی که خشونت بی احترامی ایروتیک باشه خیلی براش امتیاز
خیلی بااطمینان نمیشه دربارهٔ این موارد نظر داد.
فیلم خیلی خیلی آشغالی حیف وقتم که گذاشتم برای دیدنش ضمنا منتقد عزیز انگار در سینمای ایران زندگی نمی کند که می فرماید فضای بسته دقیقا در سینمای ایران دیگه چه کثافتکاری های باید انجام بدن که ندادن سینمای ایران در حال حاضر فقط روابط مستقیم بین مرد و زن رو به نمایش نگذاشته که این بازیگرهای هرزه و بی شرف در یکی دو سال آینده به لطف امثال اکتای انجام خواهند داد
دوست عزیز در حال حاضر فیلمهای مختلفی روی اکرانه برای همهٔ سلیقهها: کمدی، درام، خانوادگی، جنگی و … . سلیقهٔ دیگران رو زیر سؤال نبرین. سینمای ایران تو این سالها محدودیتهای بسیاری داشته و درست نیس چون شما دوس ندارین به سینمای ما بگین آشغال و کثافتکاری.
ادمین فقط بلده دربرابر نظرات جبهه گیری کنه متاسفم که عقایدتون انقدر پوچه
نشون دادن عرق خوری، صحنه های زایمان، بوسه غیر مستقیم، رقص زنان و… در سینمای جمهوری اسلامی به نظر شما کثافت کاری نیست و نباید به سلیقه ها توهین کرد؟ بحث زیر سوال بردن عقاید و ارزش ها ربطی به سلیقه افراد نداره
دوست عزیز چون ۱۰ درصد از جامعه ما سنتی فکر میکنن ۹۰ درصد دیگه نباید نشون داده بشن؟ شما تو کدوم ایران زندگی میکنین؟ چون شما دوس ندارین بقیه هم نباید دوس داشته باشن؟ چون از نظر شما بده بقیه هم نباید نظر بدن؟
وجود امثال شما باعث بروز این وضعیت مملکته ! دیکته عقاید منسوخ و متحجرانه
کاش در نمایش تابلو نقاشی نادرشاه ، عکس از اغامحمدخان میگذاشت که خیلی فیلم معنادارتر میشد و نشان میداد که پدرخانواده در واقع یک پیر پسر است که همین باعث ایجاد عقده های روانی در او شده و … در غیر اینصورت انتخاب این اسم برای این فیلم چه معنایی داره؟
از نظرتون سپاسگزاریم.
ممنون از نقد و تحلیل شما .
فیلم بسیار زیبا بود مخصوصا بازی آقای پور شیرازی .
تعجب میکنم از بعضی ها که میگن سیاه نمایی شده و واقعیت جامعه چیز دیگه ای هست . به نظرم داستان خیلی عادی و مستنده . روزانه چندین قتل و پدر یا پسر کشی اتفاق میفته و اصلا چیز عجیبی نیست .
من از کلیت فیلمنامه خوشم اومد . اما به نظرم باگهایی داشت که میتونست بهتر باشه.
1_ علی شخصیت مثبت فیلم بود و در کل فیلم حتی رعنا هم تاکید میکرد که خوب بمون . این شخصیت از بچگی میدونست که پدرش قاتل بوده و مادررضا رو کشته اما هیچ واکنشی نشون نداد .
2_ باتمام تنفری کهپسرها از پدر داشتن حتی علی که میدونست پدرشون قاتله اما زمانیکه سکته کرده بود و داشت میمیرد باز هم احیاش میکنن . حتی اگر شخصیت علی خیلی بی دست و پا و منفعل باشه کوچکترین کاری میتونست برای بهقولخودش جواب مناسب دادن به کارهای پدرش بوده بده این بود کهبذارن بمیره
3_رعنا زمانی که میخواست پولها رو پس بده چرا دوباره سوار ماشین شد و با ناز و عشوه با غلام صحبت میکرد ؟ انگار که همچنان دلش میخواست هم پدرو راضی نگه داره هم پسر رو داشته باشه ؟
4_بعد ازدرگیری در ماشین همچنان در شهر بودن و میتونست خودشو از ماشین پرت کنه بیرون . به نظرم فضای انتخابی برای اینموقعیتاصلادرستنبودوبایدقراردر جایی مثلا خارج از شهر گذاشته میشد تا امکان فرار برای رعنا نبود و این آدم ربایی واقعی تر دیده میشد .
5_خیلی شنیدم که از قد رت غلام در صحنه آخر فیلم انتقاد میشه و میگن چرا زور یک پدر معتاد بیشتر از دو پسر جونترشه ؟
اما برای من کاملا منطقی و عادی دیده میشه چون دیدم
از ابتدای فیلم در چند صحنه میبینیم که زور پدر بیشتره همچنین یک شخص روانی زورش به مراتب بیشتر ا زیک آدم نرماله. حتی اگر خودمون هم مقایسه کنیم در عصبانیت به خاطر ترشح هورمون آدرنالین قدرت و پرخاشگریمون بیشتر میشه و این به نظرم کاملا درست نشون داده شده بود.
مورد دیگه در مورد درآمد و پولهایی بود که غلام داشت . در صحنهایکه در مورد گذشته غلام صحبت میشد گفته شد که اون قاچاقچی بوده و رفیقاشو لو داده همین طور دارایی و ارث و میراث مادر علی رو هم بالا کشیده . پس کاملا مشخصه که اینپولها از کجا بوده .
دوست عزیز خوشحالیم که نظراتت رو باهامون درمیون گذاشتی.
اگر به لایه های زیرین جامعه بریم و از نگاع روانشناختی بررسیش کنیم میبینیم که این فیلم روایت زخمها و تروماهای خاموش جامعه رو داره که سعی در پنهان نگه داشتن اونا هست…تحلیل شخصیت و نقش ها با توجه به زخمهایی که هرکدومشون حمل میکرد بینظیره…جسورانه..شجاعانه و واقع گرایانه…
بله نظر شما درسته. خوشحالیم نظرت رو برامون نوشتی.
یکی از جامع ترین ودقیق ترین و بی طرفانه ترین نقدها در مورد فیلم بود که بسیار هوشمندانه به همه زوایای فیلم پرداخته بود.لذت برم از نقد
درود بر شما. خوشحالم که از نقد خوشتون اومده و همهٔ مواردی رو که میخواستین پوشش داده.
نقد بسیار خوبی بود. ولی از نظر من: به جز بازی بینظیر آقای پور شیرازی بدترین فیلمی بود که در زندگی دیدم…. بنظرم فیلمنامه از یک مغز و ذهن بیمار جاری شده بود. با بازی های بد آقای بهداد و خانم حاتمی….. اصلا منظور از ساختم فیلمی با اینهمه نفرت چه بود؟؟؟!!!
خوشحالیم نظرت رو باهامون در میون گذاشتی.
نقد عالی و بی طرفانه!
خوشحالیم که خوشتون اومده.
«پیرپسر»؛ اثری که میخواست عمیق باشد، اما در سطح ماند
فیلم «پیرپسر» یکی از آن آثاریست که در ظاهر میخواهد روایتی انسانی، تلخ و پرمغز از خانواده، خشونت، عشق و سقوط ارائه کند، اما در عمل نهتنها در هیچیک از این زمینهها موفق نیست، بلکه بارها و بارها مخاطب را با این پرسش تنها میگذارد که اساساً هدفش از روایت چه بوده است. تجربهی من از تماشای این فیلم چیزی فراتر از سردرگمی، دلزدگی و حس «چرا باید ببینمش؟» نبود. در ادامه میخواهم دلایل این احساس را دقیقتر بررسی کنم.
~شخصیتهایی که ساخته نمیشوند
بزرگترین ضعف «پیرپسر» بدون شک در شخصیتپردازیاش است. فیلم شخصیتهایش را فقط در حد تیپهای کلی رها میکند و هرگز از مرز سطحینگری عبور نمیکند.
نمونهی بارز آن، شخصیت اصلی با بازی حامد بهداد است؛ مردی ۴۰ ساله، اهل مطالعه و تفکر که رفتارش در تمام طول فیلم نه نشانی از پختگی دارد و نه حتی کوچکترین همخوانیای با پیشزمینهای که فیلم از او میدهد. او بهطرزی عجیب بیعمل، سادهلوح و تو سریخور است و هیچ توضیح منطقیای هم برای این تناقض ارائه نمیشود. اگر قرار بود این ویژگیها از آسیبهای گذشته یا روانپریشیهای شخصیتی او نشئت بگیرد، فیلم باید سرنخی میداد — که نمیدهد.
در مقابل، شخصیت پدر (با بازی پورشیرازی) تا مدتی قابل باور است، اما از جایی به بعد خشونت او به سطحی غیرقابلدرک میرسد: قتل، مصرف افراطی مواد، تجاوز و نفرت عمیق از فرزندانش، بدون اینکه ما بدانیم ریشهی این حجم از تاریکی کجاست. او فقط «بد» است، همین. اما درام نمیتواند بر دوش شخصیتهای تکبعدی بایستد.
~دنیایی که نمیفهمیم در کجاست
فیلم حتی در ابتداییترین وظیفهاش یعنی «ساختن فضا» شکست میخورد. تماشاگر نه میداند زمان وقوع داستان دقیقاً کجاست — دهه ۷۰؟ ۸۰؟ ۹۰؟ — و نه احساس میکند در جهان مشخصی سیر میکند. خانهای که بخش عمدهای از روایت در آن میگذرد، نه حال و هوای مشخصی دارد، نه جغرافیایش معلوم است، نه اتاقها و فضاهایش حس و معنایی میسازند.
در نقطهای از فیلم حتی تا وقتی شخصیت نگفت «اتاق من است»، نمیدانستم در اتاق خودش هستیم. این یعنی طراحی صحنه و میزانسن در انتقال حس مکان کاملاً شکست خوردهاند.
~فیلمبرداری آزاردهنده و بیهدف
یکی دیگر از ضعفهای اساسی «پیرپسر» در فرم است. استفادهی بیدلیل از دوربین رویدست در فضای داخلی خانه فقط باعث آشفتگی بصری و سردرد مخاطب میشود. وقتی این تکنیک نه در خدمت انتقال حس روانی شخصیتهاست و نه کمکی به فضاسازی میکند، تبدیل به ژستی خستهکننده میشود.
اغلب نماها در مدیوم یا مدیومکلوز باقی میمانند و بسیاری از کلوزآپها نه معنا دارند و نه ضرورت. نتیجه؟ تصویری بیهویت و بیهدف که مخاطب را از داستان دور میکند.
~نمادگرایی مصنوعی و تزئینات بیربط
تابلوها و نقشونگارهای خانه بهجای آنکه نشانهای از شخصیتها یا وضعیت درونیشان باشند، شبیه اشیایی تزئینیاند که صرفاً برای «عمیق جلوه دادن» صحنه استفاده شدهاند. نه با گذشتهی شخصیتها پیوندی دارند، نه در روایت نقشی بازی میکنند. حتی تاریکی دائمی فضا که احتمالاً قرار بوده نماد «فساد» یا «ویرانی» باشد، در نبود زمینهی دراماتیک فقط به یک انتخاب تصادفی و بیمنطق تبدیل شده است.
~ رابطهای بیریشه و عشقی بیمعنا
رابطهی عاشقانهی میان شخصیت حامد بهداد و رعنا، سطحی، بیمنطق و ناگهانیست. هیچگونه زمینهسازی روانی یا عاطفی برای شکلگیری این عشق وجود ندارد و مخاطب بهجای همراه شدن با احساس، تنها شاهد یک «اتفاق» بیدلیل است. همین بیریشگی باعث میشود تمام بار احساسی فیلم از بین برود.
~ تناقضها و حفرههای بزرگ منطقی
چرا غلام تا این حد زورمند و شکستناپذیر است؟ چرا پسرانش حتی در برابر نسخهی «نسخ» او هم ناتواناند؟ چرا فتیش پا در داستان حضور دارد اما هیچگاه معنایی نمییابد؟ چرا دوربین چهار بار روی پای رعنا تمرکز میکند بدون اینکه این انتخاب کوچکترین ارتباطی با شخصیتپردازی یا روایت داشته باشد؟ اینها همه سؤالاتیاند که فیلم هیچ پاسخی برایشان ندارد.
~جمعبندی: اثری که در همهچیز میخواهد باشد و در هیچچیز نمیشود
«پیرپسر» میخواهد عمیق، فلسفی، روانشناختی و نمادین باشد، اما نتیجه چیزی جز ترکیبی آشفته از ایدههای نیمهکاره نیست. فیلم نه در شخصیتپردازی موفق است، نه در فضاسازی، نه در روایت، نه در فرم. نه میتواند تماشاگر را درگیر کند و نه حتی احترام او را حفظ کند.
برای من، «پیرپسر» نه تجربهای سینمایی بود، نه حتی روایتی قابل تحمل. اثری بود که در تلاش برای معنا، همه معناها را از دست داد.
خوشحالیم نظرتون رو با ما درمیون گذاشتین.
اسم پسر بزرگ علی بود ، محسن همسر قبلی رعنا بود در این نقد اشتباه نوشته شده
خیلی ممنون از شما؛ اصلاح شد.
سلام. نقدتون رو در جاهایی قبول دارم و البته در سکانس های ۱۵ در دقیقه آخر نیاز بود که حامد بهداد و ولی زادگان خشم بیشتری از خودشون نشون بدن، یعنی در شرایطی که اونا داشتن و حقایقی که کشف شده بود از لحاظ منطقی خشونت بیشتری رو میطلبید که این ایراد رو میشه به نویسندگی داستان گرفت، اما در مورد شخصیت و بازی حامد بهداد، به نظرم خیلی خوب بازی کرد و شخصیت منفعل و آسیب دیده ش کاملا با بازیش هماهنگ بود. همینطور در مورد اینکه پدر پولش رو از کجا آورده بود داستان اشاره هایی به اینکه دوستاش رو فروخته و بالای دار فرستاده کرد. این میتونه دلیل داشتن پولهایی باشه که چون از خلاف به دست اومدن جرات خرج کردنشون رو نداشته و نمیخواسته با کسی تقسیمشون کنه. مشکل دیگه ای که از نظر من توی داستان وجود داشت نپرداختن به کودکی و نوجوونی پسرها بود که میشد حتی روایت ها و یا فلش بک هایی به گذشته داشت که ارتباط بهتری بشه باهاشون برقرار کرد. در مورد اینکه چطور قدرت پدر باز هم بیشتر از پسراش بود. اگر با اعتیاد و واکنش بدن به خماری آشنا باشید در اون مرحله سیم کشی، کاملا بدن یک انرژی فورانی رو تجربه میکنه که کاملا در فیلم درست کار شده بود. در کل فیلم رو دوست داشتم و به جز نقدهایی که به داستان ميشد داشت، عیب دیگه ای بهش وارد نیست.
دیدگاه عالی روی یک نقد خیلی خوب!
خوشحالیم که نظرتون رو با ما درمیون گذاشتین.
راستی یادم رفت بگم،اون ایرادتون که فرمودین باگ فیلمنامه هست ابدا وارد نیست.اگر با اعتیاد و نشئگی و خماری درگیر بودید قطعاً این ایراد رو نمیگرفتید و رفتارهای پدر رو بهتر درک میکردید.بعد از مرحله سیم کشی(مرحله اول خماری)بدن به یک پایداری نسبی میرسه تا آغاز مرحله دوم،این فاصله با حمله تروماها و خاطرات بد تمرکز خماری رو از جسم به ذهن میبره و انسان پرخاشگرتر میشه،به عبارتی ارزشها براش اگر بی رنگ نشن کم رنگ میشن.درود
خیر با اعتیاد سروکار نداشتم اما معتادهای زیادی رو دیدم که حتی نمیتونن از جاشون بلند شن. حتماً دراینباره تحقیق میکنم و ممنون از نظرتون.
نقدتون در مورد فیلم رو خوندم،درخیلی از موارد مطرح شده با شما همسو نیستم،بنظر من سطح فیلم از سینمای مبتذل ما نه یک سروگردن که خیلی بیشتر بالاتره،طراحی شخصیتها(مصداقشون در جامعه)تفریحات سه نسل(پدر:عیاشی،پسربزرگ:کتاب خواندن نیم بند،پسر کوچک سیگارو گل)جهان بینی اونها،عتیقه فروشیای که محل عشق و حال پدر بود(خاطرات)و…
بعنوان نمونه عرض کردم وگرنه پریود از این دست.
اگر نقدتون نقد این فیلم در مقایسه با سینمای جهانی باشه قابل پذیرش تره،سینمای ما با اون همه محدودیت که در فیلم نامه و ساخت و پخش برای فیلم بوجود میارن،در اومدن همچین اثری ازش بعیده.فیلم اصلا سطحی نیست مخصوصا در خصوص روابط پدر و پسرها یا پدر و پسرها و زن مستاجر،کم پرداختن به موضوع به معنی سطحی بودن رابطه نیست.بیشتر پرداختن به این موضوعات باعث میشد فیلم بیشتر از ۱۹۰ دقیقه بشه.
در کل از نقدتون لذت بردم.درود
ملاک ما بررسی فیلم ایرانی با فیلم ایرانی یا فیلم خارجی با فیلم خارجی نیس. ما فیلمها رو بهطور کلی و بدون هیچ جانبداری بررسی میکنیم. خوشحالیم که باهامون در ارتباطین.
نمادهای شیطان پرستی و فراماسونری در چندین صحنه مشهود بود
نقدتون رو دوست داشتم 👍
من تازه فیلم رو دیدم به نظرم 65 از 100 بود.
توضیحات کاملی دادید یه چند تا نکته اضاف کنم
طراحی صحنه و لباس عالی بود
به نظرم قصه خوب و بکر و شجاعانه ای داشت.
این جور که شنیدم به نظرم نمیتونه لایق اسکار باشه چون این فیلم از منطق خودش شکست میخوره و این تو ذوق میزنه.
به غیر از پدر هبچ کدام از شخصیت ها انسجام دیالوگ و روایی لازم رو نداشتن.
پرداخت به شدت ضعیف بود، این فیلمنامه حداقل 50 بار دیگه باید بازنویسی می شد.
به غیر پورشیرازی، بقیه بازی ها خیلی عقب هستن از قصه.
به نظرم نیمه اول فیلم کلا رو هواست،فیلم تازه با اومدن شخصیت زن داستان یه تکونی میخوره، انگار که خود فیلم هم هول هست زن که میبینه یهو نفسش تند میشه ریتم عوض میشه.
نماد پردازی هایی که به زور به قصه اضافه کردن که اگه نبودهم، قصه جلو میرفت
جمع بندی که نقاط ضعف زیاد داره اما عجیب هست که کار در اومده و جزء اون دسته از فیلم های است که مخاطب رو با خودش همراه میکنه، و بعد از خروج از سینما هم درگیر. پیشنهاد میکنم ببینید.
یه دوتا نکته بگم
انگار چند نسخه از این فیلم روی پرده رفته و چند صحنه از فیلم در حال حاضر حذف شده، احتمالا توی نمایش خانگی هم باید منتظر باشیم بیشتر ممیزی بهش بخوره.احترام به شعور مخاطب صفرـ
بعدم با توام، بله با تو تماشاچی شل مغزی که، پای همچین فیلمی هر هر،کر کر در گوشی با بغل دستیت میخندی. یا تو بی شعوری که ویپ میکشی تو سالن،یا تو بی ملاحضه ای که موهاتو سامورایی زدی یه چوبم توش،فکر نمیکنی پشت سریت هم ادمه چطور ببینه اخه با اون کله ات، صورت….
امشب سه بار جامو عوض کردم🥴
امیدوارم روزی برسه فرهنگ فیلم دیدن تو ایران جابیفته و متأسفم برای تجربهٔ بدتون تو سینما.
اول از همه باید بگم بازی اقای پورشیرازی بی نظیر بود
چند تا سوال که ذهن منو درگیر کرد یکی مربوط به شغل پدر خانواده بود که این میزان بریز و بپاش برای رعنا ، با توجه به سابقه زنبارگی و عیاشی و اعتیاد پدر جور در نمیاومد
دوم دقیقا بعد از خماری و احساس عجز و التماسش تا جایی که بطریها رو میشکنه، انتظار ضعف داشتم ازش
ولی کاملا بعد اون سکانس تهوع پدر، انگار جون گرفت
یا شاید اون روی هرزگی و سماجتش توی رسیدن به هدفهاش پیدا شد.
سوم بارها منتظر بودم رعنا در ماشین رو باز کنه و خودش رو پرت کنه،اما نمیدونم چرا تن داد
گرچه قبلتر به زبون آورد اگه اینکار باعث تامین مالی و زندگی بهتری بشه چرا که نه!
اما علی (حامد بهداد) اون رو مجاب کرد…شایدم من حس کردم مجاب شده
بشدت در القای غرق شدن در شهوت موفق عمل کردند…و شما با دیدنش متوجه میشید که پدر قصه جز شهوت اولویت دیگه ای نداره و در واقع مرز و حرمتی هم توی خانوادش نبوده و نیست.
اما در خصوص عاشق شدن پسر بزرگ خونواده این نکته رو در نظر داشته باشید که مدام هم توی خونه هم محیط کار به واسطه پدر و همکاراش جلوی جنس مخالف ضایع میشده و رعنا تنها زنی بود که با دیدن این رفتارای تحقیر امیز علیه پسر خانواده نه تنها بی تفاوت نشد که توجه نشون داد
رعنا تنها زنی بود که اون رو شنید، درکش کرد
و اینا فاکتورای مهمی برای دلباختگی بود.
در نهایت با اون میزان خشم سرکوب شده، بازی های روانی پدر و حرف های وقاحت آمیز شما شاهد پسران خوب هستید
که” اتفاقا نشانی از پدر ندارند” و شاید مثل من منتظر بودید
حالا که اتحادی شکل گرفته و پدر حبس شده
اقلا جای مقتول و قاتل عوض بشه که نشد
شاید اینم برمیگرده به عقیده پدر که توی سکانس های ابتدایی گفت : دنیا رو آدم بدها اداره میکنن، یا دنیا باید ۴تا مثل ترامپ داشته باشه!
خیلی ممنون که نظرتون رو با درمیون گذاشتین.
بالاخره یه نقد عاالی دیدم .جالبه من بعد از دیدن این فیلم استوری کردم فیلم تا یک ساعت و تیم اول اوکی بود تقریبا .و بعد از اون شاهد یک پایان هندی! بازی ضعیف عاشق شدنه یهویی تو دو روز ! معلول شدن رعنا تو ماشین پدر وقتی داشت با خودش می برد تا بکشدش! فیلمانه ضعیف و تنها نقطه قوت حسن پورشیرازی و بازی ربات گونه ی بهداد بودیم
خوشحالیم که از نقد خوشتون اومده.
با اینکه نکات مثبتی که در متن به اونها اشاره شده بود خیلی چشمگیر تر و بیشتر بودن از نقاط ضعف، نویسنده اصرار داشت فیلم رو متوسط بدونه.
بدون شک سه ساعت فیلم، بدون ایراد نبود. اما باید اعتراف کرد فیلمی که تو سالن پر سینما، همه حضار رو میخکوب کرده بود، برای سینمای ایران بسیار بالاتر از متوسط بود.
دوست عزیز بهاندازهٔ کافی توی متن هم نقاط مثبت و هم نقاط منفی فیلم گفته شده و همترازن. من دشمنی با کارگردان ندارم که روی چیزی اصرار کنم. اون سانسی که من رفتم هیچکس میخکوب نشده بود حقیقتاً و خیلیا حتی تیتراژ رو هم ندیدن. صرفاً اینکه تو یه سانسی همه میخکوب شدن دلیل بر خوب بودن فیلمی نیس. فیلم روی هم رفته متوسط بود و به دلایلش بهطور کامل و تا جایی که متن وبلاگ اجازه میده اشاره شده. در هر حال از شما ممنونیم که به ما سر زدین و برامون کامنت گذاشتین. ما پذیرای نظرات منفی هم هسنیم.
نقد خوبی بود! از یک منظر! فیلم ملغمه ای از فیلمهای مطرح دیگه بود کلیتش منو یاد دیالوگ زنده یادان جلال مقدم عزیز و خسرو شکیبایی در فیلم هامون مینداخت ( مردای ایرانی یه عمر زور گفتن و زور شنفتن …) پلان آخر نحوی کشتن رضا صحنه ای از فیلم شازده احتجاب رو به یادم انداخت برادران کارامازوف داستایوفسکی و شکسپیر و … رو که خوب درباره اش گفتن. ضمن اینکه سناریست و کارگردان پسر روانشاد رضا براهنی بزرگه تکخال حوزه نقد هنری و خصوصن ادبیات . شاید کمی وسواس بیش از حد در همه چی تمام بودن موجب ایجاد نقایصی شده باشه منتها در کل و نمادین بودن فیلم تماشایی اش کرده. شاید بالای ده مرتبه هامون رو دیدم و هر دفعه لذت بصری و مفهومیش منو با خودش برد این فیلم هم از همین دسته هست مث قیصر و …
خوشحالیم که از نقد خوشتون اومده و باهامون در ارتباطین.
بالاخره یه نقد خوب دیدم … فیلم جسورانه بود ولی واقعا فیلم فارسی بود!! با بازی افتضاح بهداد و بازی عالی پورشیرازی … داستان و پردازش ها خیلی باگ داشت و مشکل داشت و کلی تصویر بیخودی که فیلم رو سه ساعت!! کرده بود
از همراهیتون سپاسگزاریم.
فیلم متوسطی بود. این همه جنجال نمیدونم برا چی بود. نه اونقد که میگفتن عالیه و نه اونقد که میگن بد. یه اثر متوسط با یه سری جذابیت خاص مثل بازی پورشیرازی.
مرسی که همراهمونی.
آشغال تر از آشغالی به نام فیلم پیر پسر
اینقدر هم بد نبود واقعاً. فیلم متوسطی بود. مرسی که نظرتون رو باهامون بهاشتراک گذاشتی.
تحلیلگر محترم چطور از فیلمی مملو از نمادهای فراوان اجتماعی سیاسی جامعه فقط در حد روانشناختی تحلیل نوشته؟!! نمادگرایی و پیامهای اجتماعی سیاسی در پلان به پلان و سکانس به سکانس فیلم لبریز شده و ۴ تا فیلم مشابه جشنوارهای و ۴ تا کتاب نقد و ۴ تا کتاب سینمایی دیده و خونده باشید به راحتی قابل تشخیصه که فیلم داره چه مسائل عمیقی رو از فضای اجتماعی سیاسی جامعه به چالش میکشه.
دوست عزیز برداشتتون اصلاً دقیق نیست. در این نقد تمرکز من روی تحلیل روانشناختی نبود چون من اصلاً تخصصی ندارم تو این زمینه که بخوام نقد بنویسم. من به جنبههای دیگهای از فیلم پرداختم. اینکه فیلم ظرفیت خوانشهای اجتماعی–سیاسی و نمادگرایانه داره شکی نیست، اما انتخاب زاویه تحلیل به معنای نادیده گرفتن سایر لایهها نیست. کمی دقت در متن میتونست این سوءتفاهم رو برطرف کنه. هرجا که بهنظرم نیاز بود خوانشی از فرامتن داشته باشم (مثل تابلوی پایانی نبرد نادرشاه) این کار رو انجام دادم.
اینکه انتظار داشته باشیم همه از یه دید به فیلم نگاه و نقدش کنن درست نیست. زاویهدید ما موارد دیگهٔ فیلم بوده و گاهی هم اشارهای به نمادهای مهم کردیم.
سلام
سلام دوست عزیز
سلام من از کارگردانی این آقا که کمترین چیز اهميت نمیده عصبانی هستم اونم تبلیغ سیگار کشیدن توسط هنر پیشه ها هست در صورتی که ترکیه شطرنجی میکنه واقعا متاسفم
دوست عزیز درهرحال تو جامعه خیلی موارد هست که نمیشه سانسورشون کرد. خوشحالیم که نظرتون رو با ما درمیون گذاشتین.
ای کاش ای کاش یکی پیدا میشد به این لیلا حاتمی میگفت به خدا والا بلا لباهای نازک و جوجه ای زشتی داری. این قدر به نمایش نذارشون . چقدر با این لباهی زشتش بازی می کنه آخه؟ حالا یکی میاد میگه حسود … باشه حسود…ولی یک بار دقت کنید متوجه میشید .
😂😂😂😂
والا بلا که خوشگلی به لب های اردکی و کلفت نیست 😂 ضمن اینکه به جای حسودی کردن به چهره ی اروپایی لیلا حاتمی یه ذره رو مغزت کار کن که در رابطه با ظاهر آدم ها نظر چرت ندی و بیشتر به درون و روح آدم ها بپردازی 😌
این فیلم معجونی از داستان های داستایوفسکی ،ذهن مبهم کارگردان ،عدم تطابق با زندگی اجتماعی و سعی در پیچیده کردن بی دلیل فیلم ،کشدار کردن فیلم با بازی طنز حامد بهداد تکمیل شده بود ،قصه از هم پاشیدن خانواده و بیماری شهوت آقایون و بازی خانمها تکرار مکررات هست
سلام دوست عزیز. بیان کردن برخی موارد تو سینمای ایران شجاعت میخواس درهرحال. ما هم فیلم رو تأیید نکردیم اما نمیشه از برخی چیزها گذشت.
اصلا فیلم جالبی نبود.. حیف پول که بدی بلیط بگیری. لات بازی و بی کلاسی و لاف گویی از موجهات فیلم بود. ادمای بی تجربه و بی کلاس و بیسواد بهتر از این بازی نمیکنن.
فیلم طرفداران و مخالفان بسیاری داره. وقتی فیلم این میزان طرفدار و مخالف داره یعنی فیلم مهمیه.
متاسفانه چقدر بازیگران این فیلم بی ادبانه صحبت میکنن. خیلی بدآموزی داره متاسفم برای این بازیگران بچه های فامیل یاد گرفتن الفاظ رکیک این فیلم را تکرار میکنن جای تاسف داره . بجای ابنکه بچه ها الفاظ خوب یاد بگیرن این چرت و پرتها و دهن کجی ها و فحش و بد و بیراه یاد میگیرن. اصلا این فیلم خوب نیست . حتما منتظر جایزه اسکار هم هستید. فقط باید تاسف خورد.
دوست عزیز تماشای فیلم برای افراد زیر ۱۸ سال توصیه نشده و بچههای فامیل نباید این فیلم رو ببینین طبیعتاً. درهرحال ما این فیلم رو توی نقد هم توصیه نکردیم و از نظرمون فیلم متوسطیه.
شما اگر خیلی نگران بچه فامیل هستی میتونی قبلش راجب فیلم تحقیق کنی نه اینکه تو سینما انتخابش کنی. با کمال احترام
چقدر شبیه سهراب کشان عطاالله مهاجرانی بود ولی با پایان متفاوت
حتماً در اولین فرصت فیلم رو میبینم. ممنون از پیشنهادت دوست عزیز.
هر چه سریع تر این فیلم قدرتمند و شگفت انگیز. را در پرده بزرگ سینما ببینید و لذت ببرید … چنین اتفاقی هر ده سال رخ میدهد
سلام دوست عزیز. ممنون از توصیهتون.
فیلم هیچ خلاقیتی نداره دقیقا برگرفته از کتاب برادران کارامازوف هست. نویسنده تنها کپی کرده. اصلا جذابیتی نداره تکرار ، حامد بهداد و لیلا حاتمی تو خیابون چه دیالوگ مزخرف و بی سرو تهی داشتند بعد از اون دورهمی . بازی پورشیرازی و ولی زادگان و غمخوار خوبه. اما بهداد و حاتمی اصلا خوب نیستند در این فیلم.
مرسی که نظرت رو باهامون بهاشتراک گذاشتی.
سلام
فیلم مثل کتاب غذای روح هست اینکه یک غذای کثیف با جوسازی جذب مخاطب به خورد آدمها می دهید افتخار نکنید هروقت فیلم تمیز ساختید پر از نکات مثبت اخلاقی و توانستید غذای پاک به خورد مخاطب بدهید و مخاطب جذب کنید افتخار کنید
می گویید حقیقت می سازید مشکل از فکر روح شما و همنشینان شما هست که همه گناهان تجمیع شده در یک فیلم و زشتی ها تنها حقیقت دنیای شما هست وگرنه حقایقی مثل پاکی پاکدامنی راستی درستی اخلاقیات و همه خوبی ها هم وجود دارند چشم بینا می خواهد بیند که ندارید
سینمایی ایران را کثیف و مبتذل کردید
سریال های خانگی را کثیف و مبتذل کردید
چون حقایق در نظر شما فقط بدی ها منفی ها هستند
قبل از ساخت فیلم مشاوره روانشناسی کنید تا روح و فکر جامعه را سمت بدی ها تاریکی ها سوق ندهید
شیطان تا شما را دارد غم ندارد
این فیلم ها این فرهنگ که می سازید نشان از ذهن کثیف و تاریک و دنیای مبتذل شما دارد
این فیلم ها مجوز ساخت از دولت روحانی گرفتند یعنی همین صالحی این هم جواب آن کارگردانی که خواست این فیلم را به دولت رییسی ربط دهد
سلام دوست عزیز. درهرحال نظرات متفاوته و این فیلم مخالفان و موافقان زیادی داشته. خوشحالیم که نظرت رو باهامون درمیون گذاشتی.
احمد … لطفا هیس!
نظرات مختلف برای ما ارزشمندن ولی توهین کردن کار درستی نیست.