
فیلم Havoc با بازی تام هاردی، ساختهی گرت ایوانز، یک اکشن نفسگیر است؛ اما وقتی کمی دقیقتر نگاه کنیم، چیزی بیش از یک فانتزی خشن و پر سر و صدا از دل کلیشهها بیرون نمیزند.
سریال کرهای بازی مرکب Squid Game یکی از پربحثترین و محبوبترین آثار تلویزیونی نتفلیکس است که در سال ۲۰۲۱ با فصل اول خود به شهرت جهانی رسید. این سریال با روایت داستانی مهیج، پیامهای اجتماعی عمیق و صحنههای شوکآور میلیونها مخاطب را مجذوب خود کرد.در نقد سریال بازی مرکب ابتدا فصل اول را که تحسین جهانی را برانگیخت بررسی میکنیم. سپس به فصل دوم میپردازیم که با واکنشهای ضدونقیضی مواجه شد. در این نقد جنبههای مختلفی از جمله فیلمنامه، کارگردانی، شخصیتپردازی، طراحی صحنه و فیلمبرداری و نورپردازی را بررسی میکنیم.
نویسنده
خلاصه بازی مرکب فصل اول: آغاز بازی مرگبار
۴۵۶ نفر با مشکلات مالی به بازی مرگبار دعوت میشوند که شامل شش بازی کودکانه است، اما شکست در هر مرحله به معنای مرگ است. سونگ گی-هون، شخصیت اصلی، در تلاش برای بقا با سایر بازیکنان روابطی پیچیده از دوستی و خیانت شکل میدهد. او در نهایت برنده میشود، اما با از دست دادن دوستانش و مواجهه با حقیقت تلخ پشتپردۀ بازیها زندگیاش دچار بحران میشود.
خلاصه بازی مرکب فصل دو: بازگشت برای انتقام
سه سال بعد گی-هون برای افشای سازمان بازیها و نابودی آن بازمیگردد. او اینبار آگاهانه وارد رقابت میشود و تلاش میکند بازیکنان بیشتری را زنده نگه دارد. در این فصل داستان بر مبارزه گی-هون با مرد پیشگام و تلاش او برای پایان دادن به این چرخۀ مرگبار متمرکز است. پایان فصل با قیام او همراه است، اما عزم گی-هون همچنان پابرجاست.
سریال بازی مرکب جوایز و نامزدیهای مهمی در سطح جهانی کسب کرده است. در ادامه به برجستهترین آنها اشاره میکنیم:
جوایز امی:
سریال بازی مرکب اولین سریال غیرانگلیسی بود که در ۱۴ بخش نامزد شد و موفق به کسب ۶ جایزه شد:
ـ بهترین بازیگر نقش اول مرد در سریال درام برای لی جونگ-جائه ( نقش سونگ گی-هون)
ـ بهترین کارگردانی سریال درامبرای هوانگ دونگ-هیوک
ـ بهترین بازیگر مهمان زن در سریال درام برای لی یو-می (نقش جی-یون: بازیکن 240
ـ بهترین طراحی تولید برای برنامه معاصر تکدوربینه (یک ساعت)
ـ بهترین جلوههای بصری در یک قسمت
ـ بهترین اجراهای بدلکاری
جوایز گلدن گلوب:
ـ برنده جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل برای او یونگ-سو (این اولینبار بود که بازیگر کرهای برندۀ جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل شد)
جوایز SAG:
سریال بازی مرکب اولین سریال غیرانگلیسی بود که در جوایز SAG نامزد شد.
ـ بهترین بازیگر نقش اول مرد برای لی جونگ-جائه
ـ بهترین بازیگر نقش اول زن برای جونگ هو-یون
جوایز انتخاب منتقدان:
ـ برنده بهترین سریال خارجی
ـ بهترین بازیگر مرد برای لی جونگ-جائه
سریال بازی مرکب با صحنههایی شوکهکننده، بازیهایی مرگبار و دنیای بیرحم این سؤال را در ذهن بسیاری از بینندگان ایجاد کرده که آیا چنین چیزی در دنیای واقعی وجود دارد؟ واقعیت این است که بازی مرکب فقط یک سریال داستانی است، اما ریشههای آن کاملاً تخیلی نیست. این سریال با الهام از شکاف طبقاتی، فقر و ناامیدی انسانها در مواجهه با بدهیها و فشارهای اقتصادی ساخته شده است. در دنیای واقعی ما شاهد مسابقات مرگبار نیستیم، اما رقابتهای بیرحمانۀ اقتصادی و اجتماعی گاه حس همان بازیهای پرمخاطره را تداعی میکنند. بازی مرکب با بزرگنمایی این واقعیت تلخ جهانی استعاری خلق میکند که بهشدت به واقعیتهای امروز جامعه مدرن نزدیک است. اگرچه بازی مرکب بهعنوان یک مسابقه خونین وجود خارجی ندارد، اما تلخی و خشونتی که نشان میدهد بازتابی از واقعیت زندگی بسیاری از انسانها در دنیای معاصر است.
تاکنون دو فصل از سریال «بازی مرکب (Squid Game) پخش شده است. فصل اول در سپتامبر ۲۰۲۱ منتشر شد که شامل ۹ قسمت بود و بهسرعت پربازدیدترین سریال تاریخ نتفلیکس شد. فصل دوم نیز در دسامبر ۲۰۲۴ (دی ۱۴۰۳) منتشر شد و ادامهٔ داستان «سئونگ گی-هون» را روایت کرد که این بار با هدف مقابله با طراحان بازی دوباره وارد این رقابت مرگبار شد. همچنین نتفلیکس بهطور رسمی اعلام کرد فصل سوم سریال نیز در حال ساخت است و در ژوئن ۲۰۲۵ (تیر ۱۴۰۴) منتشر خواهد شد.
فیلمنامه بازی مرکب در فصل اول یکی از نقاط قوت اصلی سریال محسوب میشود. داستانی پرتنش، عاطفی و در عین حال سرشار از مفاهیم اجتماعی که بهزیبایی میان اکشن، درام و نقد طبقاتی تعادل برقرار کرده است. از همان قسمت اول سریال با معرفی شخصیتها و موقعیت آنها در جامعه مخاطب را به دنیای پرچالش خود میکشاند. قهرمان اصلی ـ سونگ گی-هون ـ مردی بدهکار و شکستخورده است که امید چندانی به زندگی ندارد. ورود او به بازی نهتنها فرصتی برای فرار از مشکلات مالی بلکه سفری برای کشف حقیقت دربارۀ خودش و دنیای اطرافش است.
سریال بهخوبی از تنش و تعلیق برای درگیر کردن مخاطب استفاده میکند. برای مثال، در بازی اول «چراغ قرمز، چراغ سبز» گی-هون و سایر بازیکنان با مرگ ناگهانی مواجه میشوند که نهتنها بقا بلکه واکنشهای انسانی آنها را به چالش میکشد. همچنین در بازی «طنابکشی» همکاری گروهی و اعتماد میان بازیکنان به تصویر کشیده میشود، اما این اعتماد در مراحل بعدی با خیانتهایی مانند رفتار سانگ وو در بازی تیلهها شکسته میشود. هر بازی مرحلهای جدید از داستان را برملا میکند و علاوهبر خطرات فیزیکی شخصیتها را در موقعیتهایی قرار میدهد که مجبور به تصمیمگیریهای اخلاقی و احساسی سخت میشوند. این بازیها نهتنها بقا را به چالش میکشند، بلکه ارزشهای انسانی را نیز زیر سؤال میبرند.
در نقد سریال بازی مرکب باید بگوییم که یکی از ویژگیهای برجستۀ فیلمنامه فصل اول انتقادهای تند آن از نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی است. سریال نشان میدهد چگونه انسانهای فقیر و درمانده مجبور به شرکت در بازی مرگبار میشوند؛ درحالیکه ثروتمندان بهعنوان ناظران بیاحساس از این خشونت لذت میبرند. این نقد طبقاتی در دیالوگها، موقعیتها و حتی انتخاب شخصیتها بهوضوح دیده میشود. برای مثال، سانگ وو که نماینده قشر تحصیلکرده است، تحت فشار مالی حاضر به خیانت به دوستان خود میشود. این موضوع نشاندهندۀ تأثیر سیستمهای ناعادلانه بر رفتار انسانی است. این موارد نمادی از جامعهای محسوب میشود که انسانها را مجبور به خیانت و خودخواهی میکند.
یکی از نقاط قوت فیلمنامهريال استفاده از پیچیدگیهای غیرقابلپیشبینی است. لحظاتی مانند افشای هویت واقعی پیرمرد (اوه ایل ـ نام) یا خیانتهای سانگوو در مراحل پایانی همگی بهگونهای طراحی شدهاند که تأثیر عاطفی بسیاری بر مخاطب میگذارند. پایان فصل اول نیز شوک بزرگی برای بینندگان بود؛ چراکه برخلاف انتظارات گی-هون تصمیم میگیرد بهجای فرار از کشور حقیقت پشت پردۀ بازی را برملا کند.
درحالیکه فصل اول با فیلمنامهای منسجم و تأثیرگذار موفق به ایجاد تجربۀ سینمایی قوی شد، فصل دوم تلاش کرد تا داستان را گسترش دهد اما در این مسیر دچار مشکلاتی شد. اگرچه برخی جنبههای داستانی جذاب باقی ماندند، افت در ریتم، پیچیدگیهای غیرضروری و تغییر لحن داستان باعث شد این فصل بهاندازۀ فصل اول موفق نباشد.
یکی از مشکلات اصلی فیلمنامه فصل دوم که نقد سریال بازی مرکب به آن اشاره میکنیم، کاهش تنش و تعلیق در مقایسه با فصل اول است. درحالیکه فصل اول بهطور مداوم هیجان را حفظ میکرد، فصل دوم در برخی بخشها دچار افت ریتم میشود و برخی قسمتها بیشازحد طولانی و کند هستند.
یکی از جنبههای چالشبرانگیز در این فصل تلاش برای پرداختن به داستانهای جانبی است. برخی از این داستانها به غنای جهان سریال کمک میکنند، اما برخی دیگر بیدلیل طولانی میشود و تمرکز اصلی داستان را از بین میبرند. این مسئله باعث میشود تنش و جذابیت کلی فیلمنامه در مقایسه با فصل اول کاهش یابد. برای مثال، بازیهایی مانند «چراغ قرمز، چراغ سبز» در فصل اول مخاطب را از همان ابتدا درگیر کردند، اما بازیهای جدید فصل دوم مانند «ششضلعی پنتاتلون» همان حس هیجان و اضطراب را ایجاد نکردند.
یکی دیگر از چالشهای فصل دوم پرداختن به داستانهای جانبی است. برای مثال، همکاری گی-هون با کارآگاه هوانگ جون-هو برای نفوذ به بازیها جذابیت خاصی داشت، اما این خط داستانی در برخی لحظات تحتالشعاع درامهای داخلی بازی قرار گرفت. همچنین تلاش گی-هون برای رهبری قیام بازیکنان در برابر برگزارکنندگان بازیها اگرچه ایدهای جالب بود، اما بهدلیل کمبود عمق و انسجام کافی تأثیرگذاری لازم را نداشت.
یکی از نقاط قوت فصل اول پرداخت دقیق شخصیتها بود، اما در فصل دوم بسیاری از شخصیتهای جدید آنچنان که باید تأثیرگذار و ماندگار نیستند. برخی از آنها صرفاً برای پیشبرد داستان اضافه شدهاند و فاقد عمق لازم برای جلب همدلی مخاطب هستند. همچنین برخی از شخصیتهای بازمانده از فصل اول نیز تغییراتی داشتند که همیشه منطقی و قابلقبول به نظر نمیرسیدند. برای مثال، رفتار گی-هون در برخی لحظات غیرقابلپیشبینی و دور از شخصیتپردازی اولیه او بود.
شخصیتهایی مانند کانگ دائه-هو (بازیکن 388) که ابتدا بهعنوان متحد قوی معرفی میشود، در ادامه با تصمیمهای ضعیف خود جذابیت اولیه را از دست میدهد. همچنین شخصیتهای بازمانده از فصل اول مانند گی-هون تغییراتی داشتند که گاهی منطقی بهنظر نمیرسید؛ مثلاً رفتار او در برخی لحظات غیرقابلپیشبینی بود و با شخصیتپردازی اولیه او تناقض داشت.
یکی از تغییرات بحثبرانگیز شخصیت گی-هون در فصل دوم که در نقد سریال Squid Game به آن اشاره میکنیم، تصمیمها و رفتارهایی است که گاهی با شخصیتپردازی اولیه او در فصل اول تناقض دارند. برای مثال، در فصل اول گی-هون فردی سادهدل و مهربان بود که حتی در شرایط سخت بازیها تلاش میکرد انسانیت خود را حفظ کند. او در بازی تیلهها حاضر نشد جان پیرمردی (اوه ایل-نام) را به خطر بیندازد و این نشاندهندۀ ارزشهای اخلاقی و شفقت او بود. اما در فصل دوم گی-هون به فردی تبدیل شد که گاهی تصمیماتش با این اصول در تضاد است. برای مثال، در یکی از لحظات کلیدی او آگاهانه اجازه میدهد کمین مرگبار توسط تیم O علیه بازیکنان تیم X رخ دهد تا از این آشوب برای به دام انداختن نگهبانان استفاده کند. این تصمیم باعث کشته شدن بسیاری از بازیکنان بیگناه شد؛ چیزی که با رفتار انسانی و دلسوزانه او در فصل اول مغایرت دارد.
علاوهبراین، گی-هون در فصل دوم بهشدت تحتتأثیر میلش برای انتقام است. او حتی فرصت دیدار با دخترش را قربانی میکند تا پشت پرده بازیها را نابود کند. این تغییر شخصیتی که بهگفتۀ سازنده سریال (هوانگ دونگ ـ هیوک) ناشی از وسواس شدید گی ـ هون برای انتقام است، باعث شد او به فردی سردتر و گاهی غیرمنطقیتر تبدیل شود.
فصل اول پیچیدگیهای داستانی غافلگیرکنندهای (مانند افشای هویت پیرمرد)، اما برخی از پیچیدگیهای فصل دوم یا بیشازحد تکراری بودند یا همان تأثیرگذاری را نداشتند. در برخی لحظات بهجای ایجاد حس تعلیق و غافلگیری، بیننده بهراحتی مسیر داستان را حدس میزد. برای مثال، فاش شدن نقش دوگانه «فرانت من» بهعنوان بازیکن 001 اگرچه ایدهای جالب بود، اما اجرای آن حس غافلگیری لازم را ایجاد نکرد.
بااینحال نمیتوان انکار کرد لحظاتی از هیجان و جذابیت همچنان در فصل دوم وجود داشت. در برخی سکانسها، بهخصوص در لحظات اوج داستان، فیلمنامه حس هیجان و اضطراب را بازگرداند. مثلاً تلاش گی-هون برای مقابله با برگزارکنندگان بازیها یا دیالوگهایی که پیامهای اجتماعی عمیقی را منتقل میکردند.
ـ آیا فصل دوم سریال بازی مرکب میتوانست بهتر باشد؟ بله.
ـ آیا سریال بازی مرکب همچنان ارزش دیدن دارد؟ اگر طرفدار فصل اول بودید؛ احتمالاً بله.
یکی از بزرگترین نقاط قوت بازی مرکب در فصل اول شخصیتپردازی دقیق و چندلایۀ آن بود. شخصیتهای سریال همگی دارای پیشینه، انگیزه و تحول شخصیتی بودند که باعث میشد مخاطب به آنها احساس نزدیکی کنند. هر شخصیت در این داستان نهتنها بهعنوان بازیکن بلکه بهعنوان نمایندهای از طبقات مختلف اجتماعی به تصویر کشیده شد. در ادامۀ تحلیل سریال Squid Game شخصیتپردازیهای سریال را بیشتر توضیح میدهیم.
سونگ گی ـ هون (با بازی لی جونگ ـ جائه) یکی از بهترین شخصیتپردازیهای سریال را داشت. او در ابتدا فردی شکستخورده، بیمسئولیت و تا حدی ترسو بهنظر میرسید که بیشتر از قمار و سوءاستفاده از دیگران لذت میبرد؛ اما با پیشرفت داستان شاهد رشد شخصیتی او هستیم.
1) در ابتدا او فردی است که صرفاً بهدنبال فرار از بدهیهای خود است.
2) در میانۀ داستان او با وجدان خود درگیر میشود و میان خودخواهی و همدلی مردد است.
3) در پایان او تبدیل به فردی میشود که مسئولیتپذیری را درک میکند و تصمیم میگیرد با ناعدالتی مقابله کند.
تغییر تدریجی او از بازیکن بیهدف به کسی که به ارزشهای انسانی خود پایبند میماند یکی از نقاط قوت فیلمنامه و شخصیتپردازی است.
چو سانگ-وو (با بازی پارک هه ـ سو) یکی از شخصیتهای جذاب و درعینحال بحثبرانگیز سریال بود. او که در ابتدا فردی باهوش و باوقار بهنظر میرسید، بهمرور چهرۀ واقعی خود را نشان داد و برای بقا دست به خیانت و خشونت زد. او نماد افرادی است که تحت فشار جامعه ارزشهای اخلاقی خود را قربانی میکنند. درحالیکه در ابتدا شخصیتی مورد احترام بود، بهتدریج تبدیل به فردی فرصتطلب و خطرناک شد. لحظات پایانی (زمانی که خود را قربانی میکند) یکی از تأثیرگذارترین سکانسهای سریال بود که پیچیدگی شخصیتش را بهنمایش گذاشت.
سه ـ بیوک (با بازی جونگ هو ـ یون) یکی دیگر از شخصیتهای محبوب و عمیق سریال محسوب میشود. او پناهندهای از کره شمالی است که برای تأمین آیندۀ برادر کوچکترش حاضر است هر خطری را به جان بخرد. شخصیت او ترکیبی از سختی، مهربانی و امید بود. اگرچه در ابتدا فردی سرد و منزوی بهنظر میرسید، اما در ادامۀ داستان شاهد لحظات احساسی و همدلی او با دیگران بودیم. مرگ او در بازی تیلهها یکی از غمانگیزترین لحظات سریال بود و نشان داد هیچکس از بیعدالتی و قربانی شدن در این دنیا مصون نیست.
اوه ایل ـ نام (با بازی او یونگ ـ سو) در ابتدا بهعنوان پیرمردی بیمار و دوستداشتنی معرفی شد، در پایان سریال یکی از بزرگترین غافلگیریها را رقم زد. شخصیت او در ابتدا همدلی برانگیز بود و بهنظر میرسید حضورش در بازی ناشی از بیماری و ناچاری است؛ اما در پایان متوجه شدیم یکی از سازندگان بازی بوده و از ابتدا برای سرگرمی وارد رقابت شده است. این پیچیدگی داستانی نهتنها شوکهکننده بود، بلکه پیام عمیقی دربارۀ فساد قدرت داشت.
در ادامۀ نقد و بررسی سریال Squid Game باید بگوییم که فصل دوم تلاش کرد شخصیتهای جدیدی را معرفی کند و برخی شخصیتهای قبلی را توسعه دهد، اما در این مسیر تأثیرگذاری فصل اول را نداشت و چندان موفق نبود. بسیاری از شخصیتهای جدید پرداخت مناسبی نداشتند و برخی از شخصیتهای قدیمی نیز تغییرات غیرمنطقی داشتند.
اگرچه گی ـ هون در پایان فصل اول شخصیتی متحولشده بود، اما در فصل دوم برخی از تصمیمهای او چندان منطقی نبودند. درحالیکه انتظار میرفت پس از پیروزی زندگی آرامی داشته باشد، ناگهان تصمیم گرفت دوباره وارد بازی شود. این تصمیم تا حدی باعث شد شخصیت او از مسیر تحول خارج و مخاطب نسبتبه او دچار تردید شود. برخلاف فصل اول در این فصل عمق احساسی شخصیت او کمتر بود و گاهی رفتارهایش غیرقابلدرک میشد.
یکی از مشکلات اصلی فصل دوم معرفی شخصیتهای جدیدی بود که تأثیری بر داستان نداشتند و برخی از آنها بهسادگیقابلپیشبینی و فاقد عمق و انگیزههای قوی بودند. برخلاف شخصیتهای فصل اول که گذشته و انگیزههای روشنی داشتند، بسیاری از شخصیتهای جدید فقط نقش مکمل را ایفا کردند و ماندگار نشدند. برخی از آنها نیز فقط برای گسترش دنیای بازی معرفی شدند؛ بدون آنکه فرصت کافی برای توسعۀ شخصیتی داشته باشند.
در فصل اول شخصیتها بهشدت درگیر تصمیمگیریهای سخت و موقعیتهای پرتنش بودند، اما در فصل دوم این درگیریها تا حد بسیاری کاهش یافت و در بسیاری از لحظات تعامل میان شخصیتها حس تعلیق و تأثیرگذاری کمتری داشت.
یکی دیگر از مشکلات فصل دوم پرداخت نامناسب به شخصیتهای منفی یا آنتاگونیستهای داستان بود. برخلاف فصل اول که شخصیتهایی مانند سانگ ـ وو یا اVIPها لایههای شخصیتی جذابتری داشتند، در این فصل شخصیتهای منفی پرداخت کمتری داشتند و انگیزههای آنها بهدرستی مشخص نشد.
کارگردانی فصل اول بازی مرکب یکی از بزرگترین نقاط قوت این سریال بود که تأثیر قابلتوجهی در موفقیت آن داشت. هوانگ دونگ ـ هیوک، کارگردان و خالق سریال، بادقت و جزئیات بالا فضایی پرتنش و درگیرکننده ایجاد و حس ناامیدی، استیصال و وحشت را بهبهترینشکل به بیننده منتقل کرد. در ادامۀ تحلیل سریال بازی مرکب کارگردانی این سریال را بررسی خواهیم کرد.
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد کارگردانی فصل اول، ترکیب فضای کودکانه و معصومانۀ بازیها با خشونت بیرحمانه آنها بود. این تضاد حس عمیقی از ترس و ناامیدی را در دل مخاطب ایجاد میکرد. استفاده از نماهای گسترده برای نمایش محیطهای بازی تأثیرگذاری بصری این سکانسها را افزایش میداد و احساس اسارت شخصیتها را تقویت میکرد.
کارگردان بهخوبی احساسات شخصیتها را از طریق زبان بدن و واکنشهای چهره بهنمایش گذاشت. این امر، بهویژه در صحنههایی که شخصیتها مجبور به گرفتن تصمیمهای حیاتی بودند، تأثیرگذاری بیشتری پیدا میکرد. سکانسهایی مانند بازی «چراغ قرمز، چراغ سبز» و «پل شیشهای» نمونههای بارزی از تسلط کارگردان بر ایجاد تعلیق و تنش هستند. در بازی «چراغ قرمز، چراغ سبز» تضاد میان ظاهر ساده و نوستالژیک بازی با خشونت ناگهانی و مرگبار آن شوکی عمیق به مخاطب وارد کرد. این صحنه با استفاده از نماهای گسترده وحشت جمعی بازیکنان را به تصویر کشید و حس اسارت آنها را تقویت کرد.
همچنین در بازی «پل شیشهای» استفاده از زوایای دوربین از بالا حس خطر و تعلیق را افزایش داد. هر بار که یکی از بازیکنان سقوط میکرد، دوربین روی واکنشهای چهره دیگران متمرکز میشد تا ترس و استیصال آنها را به نمایش بگذارد.
کارگردان بهخوبی احساسات شخصیتها را از طریق زبان بدن و واکنشهای چهره منتقل میکرد. برای مثال، در بازی «تیلهها» زمانی که گی-هون مجبور شد پیرمرد (اوه ایل ـ نام) را فریب دهد، دوربین روی چهرۀ او متمرکز شد تا کشمکش اخلاقی او را نشان دهد. این لحظه نهتنها تنش داستانی ایجاد، بلکه عمق شخصیتی گی ـ هون را نیز آشکار کرد.
در فصل اول، کارگردان بهخوبی از نمادها و نشانههای تصویری برای انتقال پیامهای اجتماعی و طبقاتی استفاده کرد. برای مثال:
ـ رنگبندی لباسهای بازیکنان (سبز) در برابر لباسهای نگهبانان (قرمز) که حس تقابل و سلطه را نشان میداد.
ـ راهروهای پیچدرپیچ با طراحی شبیهبه هزارتو که نشاندهندۀ بیراهه بودن دنیای بازی بود.
ـ ماسکهای VIPها که نشاندهندۀ بیرحمی و بیهویتی نخبگان ثروتمند بودند.
در نقد سریال بازی مرکب فصل دوم هوانگ دونگ ـ هیوک همچنان سبک بصری و تکنیکهای کارگردانی خود را حفظ کرد، اما در برخی بخشها بهدلیل مشکلات فیلمنامه و افت تنش کارگردانی مانند فصل اول درخشان عمل نکرد. یکی از انتقادها به کارگردانی فصل دوم استفاده از همان سبک بصری و فرمولی بود که در فصل اول دیده شده بود، اما بدون تازگی و نوآوری چشمگیر. اگرچه همچنان از زوایای دوربین، میزانسنهای دقیق و تضادهای بصری برای ایجاد تعلیق استفاده شد، اما در برخی صحنهها حس میشد کارگردان فقط همان فرمول قبلی را تکرار میکند.
یکی از مواردی که در کارگردانی فصل دوم احساس میشد، کاهش میزان هیجان و تعلیق در برخی صحنهها بود. در فصل اول هر بازی و چالش حس ترس و استیصال شدیدی ایجاد میکرد، در فصل دوم برخی از این سکانسها بیشازحد طولانی یا قابلپیشبینی بودند. برای مثال، برخی از لحظات مهم که قرار بود تأثیر احساسی بالایی داشته باشند، بهدلیل تدوین طولانی یا استفادۀ نامناسب از زوایای دوربین آنطور که باید بر بیننده تأثیر نمیگذاشتند.
درحالیکه صحنههایی مانند «چراغ قرمز، چراغ سبز» در فصل اول مخاطب را شوکه میکردند، صحنههای مشابه در فصل دوم مانند بازی «شش ضلعی پنتاتلون» حس تعلیق را ایجاد نکردند. این صحنهها گاهی بیشازحد طولانی بودند یا تدوین مناسبی نداشتند که باعث کاهش هیجان میشد.
در فصل دوم، شخصیتهای جدیدی به داستان اضافه شدند اما هدایت آنها در مقایسه با بازیگران فصل اول چندان درخشان نبود. برخی از بازیگران جدید اجرای قابلقبولی داشتند، اما بهدلیل ضعف در شخصیتپردازی و کارگردانی احساسی تأثیرگذاری بازیگران فصل اول را نداشتند.
کارگردان در برخی لحظات همچنان قدرت خود را بهنمایش گذاشت. صحنههایی که از لحاظ بصری و میزانسن قوی بودند حس هیجان و دلهره را منتقل میکردند؛ اما این لحظات در مقایسه با فصل اول کمتر و پراکندهتر بودند. لحظاتی مانند سکانس رأیگیری بازیکنان برای ادامه یا خروج از بازی حس تعلیق مناسبی را ایجاد کردند. این سکانسها نشاندهندۀ تضادهای اخلاقی شخصیتها بودند اما بهدلیل تکرار فراوان این رأیگیریها تأثیرگذاری کلی کاهش یافت.
یکی از خلاقانهترین و منحصربهفردترین جنبههای بازی مرکب در فصل اول طراحی صحنه چشمگیر و نمادین آن بود. ترکیب رنگهای زنده با فضای مرگبار تضادی هولناک ایجاد کرد و بهشدت روی احساسات بیننده تأثیر گذاشت. طراحی صحنه در این فصل نهتنها به جذابیت بصری سریال کمک کرد بلکه به شکل نمادین پیامهای اجتماعی داستان را نیز تقویت کرد.
یکی از ویژگیهای شاخص طراحی صحنه در فصل اول استفاده از رنگهای شاد و زنده بود.
ـ راهروهای پرپیچوخم و پلکانهای رنگارنگ یادآور زمین بازی کودکانه بودند؛ اما به مسیری برای رسیدن به مرگ تبدیل شدند.
ـ دیوارهای پر از نقاشی که در ابتدا نامحسوس بودند؛ اما در ادامه متوجه شدیم تصاویر همۀ بازیها را نمایش میدهند.
ـ بازیکنان لباس سبز یکدست بهتن داشتند که نماد یکسان بودن و بیهویتی آنها در مقابل قدرت حاکم بود. نگهبانان لباسقرمز بر تن داشتند که نشاندهندۀ اقتدار، خشونت و کنترل مطلق بر بازیکنان بود.
هر مرحلۀ بازی طراحی صحنه خاص و منحصربهفردی داشت که بر اساس بازیهای کودکانه ساخته شده بود، اما با المانهایی از ترس و تهدید همراه بود:
ـ بازی چراغ قرمز، چراغ سبز: در محوطۀ باز و با عروسکی غولپیکر برگزار شد. این بازی در فضایی بهظاهر ساده حسی رعبآور ایجاد کرد.
ـ بازی کندن شکل از بیسکویت: یک اتاق بزرگ و مینیمالیستی که نورپردازی دقیق آن احساس اضطراب را را افزایش میداد.
ـ پل شیشهای: یکی از جذابترین و پرتنشترین طراحیهای صحنه که ترکیبی از شکوه، خطر و نداشتن قطعیت بود.
ـ محل خواب بازیکنان: خوابگاه بیروح و غیراختصاصی.
ـ تختهای فلزی: استفاده از تختهای فلزی چندطبقه که شباهت بسیاری به زندان داشتند نشاندهندۀ بیهویتی و جایگاه پایین بازیکنان بود.
برداشته شدن تدریجی تختها و مشخص شدن نقاشیهای روی دیوار که در واقع نقشۀ بازیها بود، یکی از خلاقانهترین جزئیات طراحی صحنه محسوب میشد.
محل استقرار VIPها در فضایی لوکس با دکورهای پرزرقوبرق طراحی شده بود که کاملاً با فضای بازیها در تضاد بود. استفاده از ماسکهای حیوانی و دکورهای نامتعارف نشانهای از بیرحمی و حیوانصفت بودن افراد ثروتمند در سریال بود.
در نقد سریال بازی مرکب باید بگوییم که طراحی صحنه در فصل دوم همچنان نقش مهمی در ایجاد فضای داستانی داشت، اما برخی از المانهای بصری در مقایسه با فصل اول تأثیرگذاری کمتری داشتند. این فصل تلاش کرد فضاهای جدیدی را معرفی کند اما نتوانست همان سطح از نوآوری و نمادپردازی را که در فصل اول دیدیم حفظ کند.
سریال در این فصل تلاش کرد دنیای خود را گسترش دهد و به محیطهای بیشتری فراتر از میدانهای بازی بپردازد. محیطهای جدید در مقایسه با فصل اول از نظر رنگبندی و جزئیات بصری کمتر نمادین و جذاب بودند.
برخلاف فصل اول که از رنگهای زنده برای ایجاد تضاد میان فضای کودکانه و مرگبار استفاده میشد، در فصل دوم این تضاد کمتر بود. برخی از محیطهای جدید بیشازحد واقعی و معمولی طراحی شده بودند که باعث کاهش حس شوک و سورئالیسم بصری شد. محیطهایی که در آنها VIPها حضور داشتند اگرچه همچنان لوکس بودند، اما بهاندازۀ فصل اول تأثیرگذار نبودند.
یکی از بزرگترین چالشهای فصل دوم طراحی بازیها بود که بهاندازۀ فصل اول هیجان و وحشت را ایجاد نکرد. در برخی مراحل طراحی بازیها بهاندازۀ فصل اول خلاقانه نبود و بیشتر از روی نسخههای قبلی الگوبرداری شده بودند. نبود عناصری که بر ترس و دلهره تأکید کنند باعث شد برخی از بازیها از نظر بصری بهاندازۀ قبل تأثیرگذار نباشند.
در فصل اول طراحی خوابگاه بازیکنان یکی از بخشهای نمادین داستان بود، اما در فصل دوم این فضا همان تأثیرگذاری را نداشت. تختها و نحوۀ چیدمان آنها تغییر چندانی نداشتند و همچنان همان حس انبوهی و بیهویتی را القا میکرد اما این بار تأثیر روانی کمتری بر بیننده گذاشت.
فصل اول بازی مرکب مانند شوک فرهنگی بود؛ ترکیبی از هیجان، نقد اجتماعی و طراحی بصری خیرهکننده که مخاطب را از ابتدا تا انتها میخکوب کرد. شخصیتپردازیها عمیقتر، ریتم داستان منسجمتر و پایانبندیاش تأثیرگذار بود اما فصل دوم با وجود ایدههای جذاب و ادامه ماجرای گی ـ هون عمق و تازگی فصل اول را تکرار نکرد. بازیها تکراریتر بودند و پیچیدگیهای داستانی گاهی غیرمنطقی یا سطحی بهنظر میرسید. اگرچه تلاشهایی برای توسعۀ روایت و گسترش جهان سریال صورت گرفت، اما در مقایسه با ضربه عاطفی فصل اول کمتر بر دل نشست. در نقد سریال بازی مرکب باید بدانید که همچنان سریالی ارزشمند است، اما شاید بهتر بود بر قلهای که ساخته بود باقی میماند.
فیلم Havoc با بازی تام هاردی، ساختهی گرت ایوانز، یک اکشن نفسگیر است؛ اما وقتی کمی دقیقتر نگاه کنیم، چیزی بیش از یک فانتزی خشن و پر سر و صدا از دل کلیشهها بیرون نمیزند.
در نقد سریال The Last of Us کارگردانی، فیلمنامه، شخصیتپردازی و بازیگری فصل اول و دوم را بررسی میکنیم تا دلایل محبوبیت این سریال را بفهمیم.
در نقد سریال آبان به بررسی دقیق نقاط ضعف این سریال پرداختهایم تا روشن شود چرا این اثر علیرغم پتانسیل اولیه به موفقیت مورد انتظار دست نیافت.
بالاخره پس از انتظار فراوان، شاهد اثر جدید هومن سیدی هستیم. در این مقاله نقد سریال وحشی را نوشتهایم تا بیشتر درون دنیای آن غرق شویم!
ما در نقد سریال افعی تهران قصد داریم نکات قابلتوجه این سریال را بهتفصیل و بهصورت تخصصی بررسی کنیم تا دریابیم چرا این سریال توانست مخاطب سختگیرتر را بهخود جلب کند؛ هرچند لزوماً این مسئله دربارۀ منتقدان صدق نکرد.
در نقد فیلم بروتالیست The Brutalist به بررسی دقیق فیلمنامه، کارگردانی، شخصیتپردازی، بازیگری، تدوین، طراحی صحنه و فیلمبرداری میپردازیم تا ببینیم آیا این فیلم اثر ماندگاری است یا خیر.
بعضی وقتها میگویند چیزهایی که در فیلمها اتفاق میافتند غیرواقعیاند، اما واقعیت این است چیزهایی که در زندگی شما اتفاق میافتند غیرواقعیاند. فیلمها کاری میکنند که عواطف ما نیرومند و واقعی جلوه کنند، درحالیکه وقتی همان اتفاقات واقعاً برای شما روی میدهند، انگار دارید تلویزیون تماشا میکنید و هیچ احساسی ندارید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدگاهی ثبت نشده!!!